sated


معنی: سیرچشم

جمله های نمونه

1. after a short while, the harem's pleasures sated him
پس از اندک زمانی،لذایذ حرمسرا او را اشباع کرد.

2. The tiger has once tasted blood is never sated with the taste of it.
[ترجمه گوگل]ببری که یک بار طعم خون را چشیده است هرگز از طعم آن سیر نمی شود
[ترجمه ترگمان]زمانی که ببر طعم خون را چشیده هرگز با طعم آن سیراب نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He had sated his lust.
[ترجمه گوگل]شهوتش را سیر کرده بود
[ترجمه ترگمان]او شهوت خود را سیراب می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You wake up early, your desire sated, your hormones at manageable levels.
[ترجمه گوگل]شما زود از خواب بیدار می شوید، میل شما برآورده می شود، هورمون های شما در سطوح قابل کنترلی هستند
[ترجمه ترگمان]، صبح زود بیدار میشی آرزوی تو برآورده می شه هورمون های تو در مراحل قابل کنترله
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They drew away from each other, so mutually sated with explosive body contact that both needed a temporary reprieve.
[ترجمه گوگل]آن‌ها از یکدیگر دور شدند، آن‌قدر متقابل از تماس بدنی مواد منفجره که هر دو نیاز به یک مهلت موقت داشتند
[ترجمه ترگمان]آن ها از هم فاصله گرفتند، بنابراین متقابلا یکدیگر را با تماس بدن انفجاری که هر دو به یک مهلت موقتی نیاز داشتند، سیر می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Now an elder statesman, ambition frustrated but perforce sated, he is positioned to tell a riveting story.
[ترجمه گوگل]اکنون یک دولتمرد بزرگ، جاه طلبی ناامید شده اما به اجبار از بین رفته است، او در موقعیتی قرار گرفته است که داستانی پرخاشگر را روایت کند
[ترجمه ترگمان]حالا یک سیاست مدار بزرگ، جاه طلبی، نا امید کننده، اما مجبور به سیر کردن می شود، قرار است داستان واقعی را تعریف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The organism may be sated, but soon it begins to crave again.
[ترجمه گوگل]ممکن است ارگانیسم سیر شود، اما به زودی دوباره شروع به هوس می کند
[ترجمه ترگمان]ارگانیسم ممکن است سیراب شود، اما به زودی دوباره شروع به crave می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A sated man loathes honey, But to a famished man any bitter thing is sweet.
[ترجمه گوگل]انسان سیر شده از عسل بیزار است، اما برای مرد گرسنه هر چیز تلخی شیرین است
[ترجمه ترگمان]یک مرد سیراب از عسل، اما برای یک مرد گرسنه هر چیز تلخی شیرین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Its hunger sated, the lion dozed.
[ترجمه گوگل]گرسنگی اش سیر شد، شیر چرت زد
[ترجمه ترگمان]شیر سیراب شد، شیر به خواب رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Drogon hunted far afield, but when he was sated he liked to bask in the sun at the apex of the Great Pyramid, where once the harpy of Meereen had stood.
[ترجمه گوگل]دروگون در مناطق دوردست شکار می‌کرد، اما وقتی سیر می‌شد دوست داشت در راس هرم بزرگ، جایی که زمانی هارپی میرین در آن قرار داشت، در آفتاب غرق شود
[ترجمه ترگمان]Drogon در صحرا شکار شده بود، اما وقتی سیراب می شد، دوست داشت خورشید را در راس هرم بزرگ ببیند، جایی که زمانی جانور of ایستاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He has filled me with bitter herbs and sated me with gall.
[ترجمه گوگل]مرا از گیاهان تلخ پر کرده و از صفرا سیرم کرده است
[ترجمه ترگمان]اون منو با گیاهان تلخ پر کرده و با صفرا من رو سیر کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You are sated with shame, not glory.
[ترجمه گوگل]تو از شرم سیر شدی نه جلال
[ترجمه ترگمان] تو با شرم سیر شدی، نه افتخار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Just as Francis was sated with the high political world, Astill was insatiable.
[ترجمه گوگل]همانطور که فرانسیس از دنیای سیاسی بالا راضی بود، آستیل نیز سیری ناپذیر بود
[ترجمه ترگمان]همانطور که فرانسیس با دنیای سیاسی بالا سیر می کرد، Astill سیری ناپذیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In the evening, sated with such wealth, they return to the oilcloth and kerosene lamp that constitute the whole setting of their life.
[ترجمه گوگل]در غروب، آغشته به چنین ثروتی، به پارچه روغنی و چراغ نفتی که کل فضای زندگی آنها را تشکیل می دهد، باز می گردند
[ترجمه ترگمان]عصر که با چنین ثروتی سیراب می شوند، به the و چراغ نفتی برمی گردند که کل مجموعه زندگی آن ها را تشکیل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. But eat breakfast, and you sated until later.
[ترجمه گوگل]اما صبحانه بخور و تا بعد سیر شدی
[ترجمه ترگمان] اما صبحونه بخور، و تا دیر وقت غذا می خوری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سیرچشم (صفت)
satisfied, contended, sated, satiated

انگلیسی به انگلیسی

• having had more than enough of something than one can easily drink or eat at one time; surfeited
if you are sated with something, you have had more of it than you can enjoy; a formal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس