sashay


معنی: گردش سفر، راه پیمایی تفریحی، اردک وار راه رفتن، تلوتلو خوردن و راه رفتن
معانی دیگر: (در square dancing) گام لغزنده برداشتن، (عامیانه) راحت راه رفتن، با نرمش راه رفتن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: sashays, sashaying, sashayed
(1) تعریف: (informal) to flounce or glide along.

(2) تعریف: to perform a chass� in dancing.

جمله های نمونه

1. She sashayed down the stairs and into the hall.
[ترجمه گوگل]او از پله ها پایین رفت و وارد سالن شد
[ترجمه ترگمان]او تلوتلوخوران از پله ها پایین رفت و وارد سرسرا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She sashayed into the room.
[ترجمه گوگل]او به داخل اتاق رفت
[ترجمه ترگمان]او تلوتلوخوران وارد اتاق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He sashayed to the gate of the shop after stealing two bottles of perfume in his pockets.
[ترجمه گوگل]او پس از دزدیدن دو شیشه عطر در جیبش به سمت دروازه مغازه رفت
[ترجمه ترگمان]او به سمت در مغازه رفت و بعد از دزدیدن دو بطری عطر در جیب او به طرف در مغازه رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The trained horses sashayed to perform.
[ترجمه گوگل]اسب‌های آموزش‌دیده برای اجرا آماده شدند
[ترجمه ترگمان]اسب های آموزش دیده به راه افتادند تا اجرا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We used to sashay after supper.
[ترجمه گوگل]ما عادت داشتیم بعد از شام ساشایی کنیم
[ترجمه ترگمان]بعد از شام موقع راه رفتن تاب می خوردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She sashayed past, not condescending to look at us.
[ترجمه گوگل]او از پشت سر گذشت، بدون اینکه به ما نگاه کند
[ترجمه ترگمان]او از کنار من رد شد، نه از من که به ما نگاه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He sashayed his car with one hand on the steering wheel.
[ترجمه گوگل]او ماشینش را با یک دست روی فرمان سایبان کرد
[ترجمه ترگمان]او با یک دست روی فرمان حرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The models sashayed down the catwalk.
[ترجمه گوگل]مدل‌ها در کت‌واک ساشیدند
[ترجمه ترگمان]مدل ها از پیاده رو به پایین سرازیر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I watched her as she sashayed across the room.
[ترجمه گوگل]او را در حالی که در سراسر اتاق می چرخید تماشا کردم
[ترجمه ترگمان]همچنان که او تلوتلوخوران از آن سوی اتاق حرکت می کرد، من او را تماشا کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. As she sashayed down the catwalk she caught sight of Sally and Edward.
[ترجمه گوگل]در حالی که او در کت واک پایین می رفت، نگاهش به سالی و ادوارد افتاد
[ترجمه ترگمان]وقتی داشت به سمت پیاده رو حرکت می کرد، متوجه سالی و ادوارد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She sashays just out of my reach.
[ترجمه گوگل]او دور از دسترس من است
[ترجمه ترگمان]او از دسترس من خارج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Models sashayed down the aisle.
[ترجمه گوگل]مدل‌ها در راهرو ساشیدند
[ترجمه ترگمان]مدل ها با سرعت به سمت راهرو حرکت می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. As the Wolverines sashayed closer, the percussion concert of battle to the north became more insistent.
[ترجمه گوگل]با نزدیک‌تر شدن ولورینز، کنسرت سازهای کوبه‌ای نبرد به شمال اصرار بیشتری پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]همان طور که the نزدیک تر می شد، کنسرت پرکاشن در شمال بیش از پیش به سماجت تبدیل می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Swiftly the skaters circled and arced and sashayed, firing their sprays of lethal stars.
[ترجمه گوگل]اسکیت بازها به سرعت دایره ای زدند و با کمان و سایبان به راه افتادند و ستاره های مرگبار خود را به زمین پرتاب کردند
[ترجمه ترگمان]اسکیت بازان به سرعت چرخ می زدند و به سرعت حرکت می کردند و شاخه های خود را از ستارگان کشنده شلیک می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گردش سفر (اسم)
sashay

راهپیمایی تفریحی (اسم)
sashay

اردک وار راه رفتن (فعل)
sashay, waddle

تلوتلو خوردن و راه رفتن (فعل)
sashay

انگلیسی به انگلیسی

• glide, move smoothly and easily, walk elegantly

پیشنهاد کاربران

بپرس