sari

/ˈsɑːri//ˈsɑːri/

(جامه ی زنان هندی) ساری (saree هم می نویسند)، saree ساری یا لباس زنان هندو که مشتمل است برپارچه ای که بدور بدن می پیچند

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: saris
• : تعریف: a long lightweight rectangle of fine cloth which, when wrapped around the waist and over the shoulder, becomes the normal dress of the majority of Hindu women.

جمله های نمونه

1. The sari had gold strands threaded through the material.
[ترجمه گوگل]ساری دارای رشته های طلایی بود که از میان مواد عبور می کرد
[ترجمه ترگمان]ساری رشته های طلایی داشت که از میان مواد عبور می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. With a sari Psepha unfolded his great wings and launched himself from his tree.
[ترجمه گوگل]پسفا با ساری بالهای بزرگش را باز کرد و خود را از درختش پرتاب کرد
[ترجمه ترگمان]با ساری چین دار بال های بزرگش را باز کرد و خود را از درخت بلند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Shoogra was in a sari of gold brocade.
[ترجمه گوگل]شوگرا در یک ساری از براد طلا بود
[ترجمه ترگمان]Shoogra در لباس زربفت gold بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Look out for sari fabrics, unusual sheeting and large shawls.
[ترجمه گوگل]مراقب پارچه های ساری، ملحفه های غیر معمول و شال های بزرگ باشید
[ترجمه ترگمان]به پارچه های ساری و پارچه های غیر معمول نگاه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Sari system computer program instruction mortar to control and 30 sections for selection, adjusting scope: 0 - 99 .
[ترجمه گوگل]آموزش برنامه کامپیوتری سیستم ساری ملات کنترل و 30 قسمت برای انتخاب محدوده تنظیم: 0 - 99
[ترجمه ترگمان]سیستم ساری سیستم ساری برای کنترل و ۳۰ بخش برای انتخاب، تنظیم دامنه: ۰ - ۹۹ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The research, by Sari van Anders a behavioral neuroendocrinologist at the University of Michigan, focused on 18 and 19-year-old men in their first year of college.
[ترجمه گوگل]این تحقیق توسط ساری ون اندرس، متخصص اعصاب و غدد رفتاری در دانشگاه میشیگان، بر روی مردان 18 و 19 ساله در سال اول دانشگاه متمرکز شد
[ترجمه ترگمان]این تحقیق توسط مدل ساری Anders آندرس a رفتاری در دانشگاه میشیگان، بر ۱۸ و ۱۹ ساله در سال اول کالج متمرکز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Dressed in her signature blue-bordered sari and shod in sandals despite below-zero temperatures, the former Agnes Bojaxhiu received that ultimate worldly accolade, the Nobel Peace Prize.
[ترجمه گوگل]اگنس بوجاجیو سابق با وجود دمای زیر صفر، ساری با حاشیه آبی مشخص خود را پوشیده و صندل پوشیده بود، جایزه صلح نوبل را دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]اگنس Bojaxhiu که با ساری آبی و پوشیده با صندل های خود با صندل های زیر صفر پوشیده شده بود، این accolade نهایی دنیوی و جایزه صلح نوبل را دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Also, each sari is billowing out in the same direction, and the women are evenly separated, which adds to the sense of harmony.
[ترجمه گوگل]همچنین هر ساری در یک جهت بالا می‌آید و زنان به طور مساوی از هم جدا می‌شوند که به حس هماهنگی می‌افزاید
[ترجمه ترگمان]هم چنین هر ساری در یک جهت موج می زند و زنان به طور مساوی از هم جدا می شوند، که به حس سازگاری می افزاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Several times a day, Devi drapes a red sari above her blue eyes, hoists a 5-gal. (10 L) brass vessel atop her head and walks to the nearest hand pump.
[ترجمه گوگل]چند بار در روز، دوی یک ساری قرمز را بالای چشمان آبی خود می اندازد و یک 5 گال بلند می کند ظرف برنجی (10 لیتر) بالای سرش و به سمت نزدیکترین پمپ دستی می رود
[ترجمه ترگمان]دو بار در روز، دوی دوی ساری قرمز بر بالای چشمان آبی او اویزان می کنند و یک - ۵ ساله را بالا می برند (۱۰ لیتر)یک کشتی برنجی بالای سر او و به نزدیک ترین پمپ دستی می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The owner of the sari and of the keys took the fold off her shoulder with a smile, and laid the keys on her lap as she went on with the game.
[ترجمه گوگل]صاحب ساری و کلید با لبخند تا را از روی شانه اش برداشت و در حالی که بازی را ادامه می داد کلیدها را روی پاهایش گذاشت
[ترجمه ترگمان]صاحب ساری و کلیدها دست از شانه او برداشتند و با لبخند کلید را روی زانوهایش گذاشت و با بازی شروع به بازی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Tutup Rangkuman Contreng kotak untuk memperlihatkan sari berita penting, tapi bukan rangkuman tiap berita.
[ترجمه گوگل]توتوپ رنگکومان کنترنگ کوتاک اونتوک ممپرلیهاتکان ساری بریتا پنتینگ، تاپی بوکان رنگکومان تیاپ بیریتا
[ترجمه ترگمان]Tutup Rangkuman Contreng kotak untuk memperlihatkan berita penting، tapi bukan rangkuman tiap berita berita
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A rich woman would wear a sari made of silk.
[ترجمه گوگل]یک زن ثروتمند ساری از ابریشم می پوشید
[ترجمه ترگمان]یک زن ثروتمند، ساری ابریشمی به تن می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A young monkey named Sari woke up one morning and knew there was trouble.
[ترجمه گوگل]میمون جوانی به نام ساری یک روز صبح از خواب بیدار شد و فهمید که مشکلی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک روز صبح یک میمون جوان به نام sari بیدار شد و فهمید که مشکلی پیش آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Today, five years later, Ratti Bai's sari was even shabbier, her hair even more gray and her eyes twice as dazed.
[ترجمه گوگل]امروز، پنج سال بعد، ساری راتی بای کهنه‌تر بود، موهایش خاکستری‌تر و چشم‌هایش دو برابر گیج‌تر بود
[ترجمه ترگمان]امروز، پنج سال بعد، ساری تازه شسته شده بود، موهایش بیشتر خاکستری بود و چشمانش دو برابر گیج شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I do not think I have ever seen her wear a sari that is not neatly patched.
[ترجمه گوگل]فکر نمی کنم تا به حال ندیده باشم که ساری بپوشد که به خوبی وصله نشده باشد
[ترجمه ترگمان]فکر نمی کنم تا به حال دیده باشم که او ساری می پوشید که تمیز و تمیز نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[نساجی] ساری - لباس محلی و ملی زنان هندوستان و پاکستان

انگلیسی به انگلیسی

• traditional dress worn by hindu women (comprised of a long piece of fabric that is wrapped around the body)
a sari is a piece of clothing worn especially by indian women. it consists of a long piece of thin material that is wrapped around the body.

پیشنهاد کاربران

بپرس