• sergeant; noncommissioned military officer ranked above a corporal or airman first class; police officer ranked below a captain or lieutenant
پیشنهاد کاربران
🔸 معادل فارسی: گروهبان / رئیس / فرمانده میدانی در زبان محاوره ای: سارج، گروهبانه، رئیس گروهان، اون فرمانده ی جدی ________________________________________ 🔸 تعریف ها: 1. ** ( نظامی – غیررسمی ) :** ... [مشاهده متن کامل]
شکل کوتاه و محاوره ای واژه ی *Sergeant*، برای اشاره به درجه دار میان رتبه در ارتش، پلیس یا نیروهای امنیتی مثال: Hey Sarge, what’s the plan? سارج، نقشه چیه؟ 2. ** ( محاوره ای – دوستانه ) :** در مکالمات غیررسمی بین سربازها یا مأمورا، برای خطاب قرار دادن گروهبان با لحن دوستانه یا طنزآمیز مثال: Sarge always gets us through tough missions. سارج همیشه ما رو از مأموریت های سخت رد می کنه. 3. ** ( فرهنگی – نمادین ) :** در فیلم ها، بازی ها یا داستان ها، نماد فرمانده ی جدی، سخت گیر، ولی وفادار به تیم مثال: Sarge was the heart of the squad. سارج قلب تیم بود. 4. ** ( طنزآمیز – استعاری ) :** گاهی برای اشاره به کسی که نقش رئیس یا کنترل گر داره، حتی خارج از فضای نظامی مثال: Don’t be such a Sarge about the chores! انقدر مثل سارج سخت گیر نباش سر کارای خونه! ________________________________________ 🔸 مترادف ها: sergeant – boss – commander – drillmaster – squad leader – chief