sardonic

/sarˈdɑːnɪk//sɑːˈdɒnɪk/

معنی: طعنه امیز، کنایه امیز، وابسته به زهرخنده
معانی دیگر: (به طور تلخ یا تحقیر آمیز) کنایه دار، گواژه آمیز، طعنه آمیز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: sardonically (adv.), sardonicism (n.)
• : تعریف: bitterly mocking; derisive; scornful.
مترادف: derisive, mocking, sarcastic, scornful
مشابه: acerbic, contemptuous, cynical, disdainful, mordant, wry

- Addressing the police detective in a sardonic tone, the suspect said, "You can't prove a thing, and you know it."
[ترجمه گوگل] مظنون با لحنی طعنه آمیز خطاب به کارآگاه پلیس گفت: شما نمی توانید چیزی را ثابت کنید و می دانید
[ترجمه ترگمان] این مظنون با اشاره به کارآگاه پلیس با لحنی طعنه آمیز گفت: \" شما نمی توانید یک چیز را ثابت کنید، و شما این را می دانید \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a sardonic smile
لبخند تلخ و تمسخرآمیز

2. "Really?" she said, raising a sardonic eyebrow.
[ترجمه گوگل]"واقعا؟" او در حالی که ابرویی طعنه آمیز بالا انداخت گفت
[ترجمه ترگمان]واقعا؟ او یکی از ابروهایش را بالا برد و گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She raised a sardonic brow.
[ترجمه گوگل]ابروی طعنه آمیزی را بالا انداخت
[ترجمه ترگمان]او جبین درهم کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He looked at her with sardonic amusement.
[ترجمه گوگل]با سرگرمی طعنه آمیزی به او نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]با خنده تمسخرآمیزی به او نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She gave him a sardonic smile.
[ترجمه گوگل]لبخند تلخی به او زد
[ترجمه ترگمان]لبخند تمسخرآمیزی زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The scar gave his face a mocking, sardonic cast except when he smiled.
[ترجمه گوگل]جای زخم به صورت او به جز زمانی که لبخند می زد، قالبی تمسخرآمیز و طعنه آمیز به چهره او می بخشید
[ترجمه ترگمان]جای زخم صورتش را مسخره کرد، فقط موقعی که لبخند زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He raised a sardonic eyebrow as she sat down opposite him and started to eat.
[ترجمه گوگل]در حالی که او روبروی او نشست و شروع به خوردن کرد، ابروی طعنه آمیزی را بالا انداخت
[ترجمه ترگمان]او یکی از ابروهایش را بالا برد و در مقابل او نشست و شروع به خوردن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He gave a slight sardonic grunt, remembering how excited he had been in that railway carriage on his way to Carewscourt.
[ترجمه گوگل]او به یاد آورد که در واگن راه‌آهن در راه کروسکورت چقدر هیجان‌زده بود
[ترجمه ترگمان]او در حالی که به یاد می آورد که در قطار راه آهن در راه to چه هیجانی داشته است، غرولند تمسخرآمیزی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Moreover, her sardonic tone, though justified in the text, sounded more annoying than engaging.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، لحن طعنه آمیز او، اگرچه در متن موجه بود، بیشتر آزاردهنده به نظر می رسید تا جذاب
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، لحن طعنه آمیز او، که در متن توجیه می شد، بیشتر آزاردهنده بود تا درگیر شدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He gave a brief, sardonic laugh.
[ترجمه گوگل]او خنده ای کوتاه و غم انگیز کرد
[ترجمه ترگمان]او خنده ای کوتاه و تمسخرآمیزی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He looked at her with sardonic amusement which deepened when she quickly looked away.
[ترجمه گوگل]او با سرگرمی طعنه آمیزی به او نگاه کرد که وقتی او به سرعت به او نگاه کرد عمیق تر شد
[ترجمه ترگمان]با خنده تمسخرآمیزی به او نگاه کرد که وقتی به سرعت نگاه می کرد عمیق تر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Was the old sardonic Lexandro reasserting himself during this lull of relaxation?
[ترجمه گوگل]آیا لکساندرو کهنسال ساردونیک در طول این آرامش آرامش خود را دوباره نشان می داد؟
[ترجمه ترگمان]آیا در این میان آرامش و آرامش و آرامش و آرامش و آرامش از خود بی خود شده بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Do they really physically raise a sardonic eyebrow, and make a long face, or only metaphorically?
[ترجمه گوگل]آیا آنها واقعاً از نظر فیزیکی یک ابروی طعنه آمیز بالا می برند و چهره ای بلند می سازند یا فقط به صورت استعاری؟
[ترجمه ترگمان]آیا واقعا به صورت فیزیکی یک ابرویش را بالا می برند، و یا فقط به طور استعاری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was full of sardonic humour.
[ترجمه گوگل]او پر از طنز طعنه آمیز بود
[ترجمه ترگمان]او پر از شوخ طبعی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He paused to see the effect of this sardonic bit of commentary.
[ترجمه گوگل]مکثی کرد تا تأثیر این تفسیر طعنه آمیز را ببیند
[ترجمه ترگمان]مکث کرد تا تاثیر این تفسیر طعنه آمیز را ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

طعنه امیز (صفت)
biting, ironical, sarcastic, ironic, reproachful, sardonic

کنایه امیز (صفت)
wry, sardonic, snide

وابسته به زهر خنده (صفت)
sardonic

انگلیسی به انگلیسی

• cynical, mocking, scornful, derisive
a sardonic person is mocking or scornful in their behaviour.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : _
✅️ صفت ( adjective ) : sardonic
✅️ قید ( adverb ) : sardonically

بپرس