sapid

/ˈsæpɪd//ˈsæpɪd/

معنی: مطبوع، خوش مزه، با مزه
معانی دیگر: خوش طعم

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: sapidity (n.), sapidness (n.)
(1) تعریف: having taste or flavor, esp. an agreeable taste.
متضاد: insipid

(2) تعریف: pleasing to the mind; interesting.
متضاد: insipid

جمله های نمونه

1. Describe a woman when you " very sapid " when, I believe, she is a mature lady.
[ترجمه گوگل]زنی را زمانی توصیف کنید که "خیلی زرنگ" هستید، در حالی که به اعتقاد من او یک خانم بالغ است
[ترجمه ترگمان]یه زن رو توصیف کن وقتی خیلی \"sapid\" رو توصیف کن من معتقدم که اون زن بالغی - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It has a sapid, harmonic taste. Its particular aftertaste of bitter almonds gives sensations of rare elegance.
[ترجمه گوگل]طعم ملایم و هارمونیک دارد مزه خاص بادام تلخ آن حس ظرافت کمیاب را به شما می دهد
[ترجمه ترگمان]آن یک طعم یکنواخت و هارمونیک دارد aftertaste خاص این ناحیه، احساسات لطیف و ظریفی را به نمایش می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. TASTE: Dry, full of body, slightly tannic, sapid back taste with clear scents of raspberries and blackberries.
[ترجمه گوگل]طعم: خشک، پر بدن، کمی برنزه، طعم پشتی ملایم با رایحه شفاف تمشک و شاه توت
[ترجمه ترگمان]taste: خشک، پر از بدن، کمی tannic، مزه دوباره با رایحه روشن تمشک و تمشک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Quite quite quite quite only sapid enough oil, salty, sweet, hot, exciting ability feels mouth Li Shu takes a heart in at ease, the circumstance of out of control of this very incidental appetite.
[ترجمه گوگل]کاملاً کاملاً کاملاً فقط روغن به اندازه کافی، شور، شیرین، گرم، هیجان انگیز است که احساس می کند دهان لی شو قلب را راحت می کند، شرایطی که از کنترل این اشتهای بسیار اتفاقی خارج می شود
[ترجمه ترگمان]کاملا درست است که به اندازه کافی روغن، شور، شیرین، داغ، داغ و هیجان انگیزی احساس می کند، لی شو احساس راحتی می کند، شرایط خارج از کنترل این اشتهای بسیار تصادفی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Such dressing up already sapid can allow student again very the twist movement of the waist that sees a drill clearly.
[ترجمه گوگل]چنین لباس پوشیدنی که قبلاً نازک است می تواند دوباره به دانش آموز اجازه دهد تا حرکت چرخشی کمر را که مته را به وضوح می بیند، باز کند
[ترجمه ترگمان]این آرایش در حال حاضر می تواند به دانش آموزان اجازه دهد که حرکت پیچش کمر را که به وضوح تمرین می کند، انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. SAPID is a tool for site creation and management.
[ترجمه گوگل]SAPID ابزاری برای ایجاد و مدیریت سایت است
[ترجمه ترگمان]SAPID ابزاری برای ایجاد و مدیریت سایت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This text discusses the sanitary function and technology of extractive of Fructus Schisandrae Chinensis, and the exploitation of extractive in the unity type and combination type sapid substance.
[ترجمه گوگل]این متن در مورد عملکرد بهداشتی و فناوری استخراج Fructus Schisandrae Chinensis و بهره برداری از استخراج در نوع یکپارچه و نوع ترکیبی ماده sapid بحث می کند
[ترجمه ترگمان]این متن در مورد عملکرد بهداشتی و فن آوری استخراجی of Schisandrae Chinensis و بهره برداری استخراجی از نوع وحدت و نوع ترکیبی sapid بحث می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Paint a picture only, those who do photography to me the home just can feel interesting, sapid .
[ترجمه گوگل]فقط یک عکس نقاشی کنید، کسانی که در خانه با من عکاسی می کنند فقط می توانند احساس جالبی داشته باشند
[ترجمه ترگمان]تصویر را تنها تصویر کنید، آن هایی که به من عکاسی می کنند، خانه را فقط می توانند حس کنند، sapid
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Calendar is given priority to with animal picture, the asinine picture that Mr. Zhao cooperates with Huang Zhou is very sapid. Original, mr.
[ترجمه گوگل]تقویم با عکس حیوانات در اولویت قرار دارد، تصویری که آقای ژائو با هوانگ ژو همکاری می کند بسیار ناب است اورجینال آقای
[ترجمه ترگمان]تقویم برای مقایسه با تصویر حیوانات اولویت داده شده است تصویر asinine که آقای ژایو با Huang هم کاری می کند، بسیار خطرناک است اصلی، اقای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And how does the visceral malaise affect the behavioral response to the intake of sapid solution?
[ترجمه گوگل]و چگونه ناراحتی احشایی بر پاسخ رفتاری به مصرف محلول ساپید تأثیر می گذارد؟
[ترجمه ترگمان]چگونه این ضعف بصری بر واکنش رفتاری ناشی از دریافت محلول sapid تاثیر می گذارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It also analyzes the application prospect and the exist issue of the sapid substance.
[ترجمه گوگل]همچنین چشم انداز کاربرد و موضوع موجود ماده sapid را تجزیه و تحلیل می کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله همچنین دورنمای برنامه و مساله موجود از ماده sapid را تجزیه و تحلیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Nose: Subtle, intense and delicate green fruit, fresh gooseberry and gress Palate: Fresh and dry, sapid, with pleasant sweet palate, delicate and fine feel.
[ترجمه گوگل]بینی: میوه سبز لطیف، تند و لطیف، انگور فرنگی تازه و کام: تازه و خشک، ترش، با طعم شیرین دلپذیر، احساس لطیف و لطیف
[ترجمه ترگمان]بینی: ظریف، میوه سبز ظریف و ظریف، gooseberry و gress palate: تازه و خشک، sapid، با ذائقه شیرین مطبوع، ظریف و لطیف
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Additional, contemporary do not contradict with the tradition, any spaces in the home put furniture of on 9 Chinese style the metropolis is very sapid, grace many.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، معاصر با سنت در تضاد نیست، هر فضا در خانه قرار دادن مبلمان در 9 سبک چینی کلان شهر بسیار ساده است، فضل بسیاری
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، معاصر، با این سنت متناقض نیست، هر مکانی که در خانه قرار دارد، مبل ۹ سبک چینی را به سبک چینی و بسیاری از آن ها را به نمایش می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If the person is not met on bathing body sapid, if the freezer in the home is long be not cleaned or clean a method incorrect also can have a bad taste, what reason is this after all?
[ترجمه گوگل]اگر فرد در استحمام بدن ساپید ملاقات نمی کند، اگر فریزر در خانه طولانی است تمیز نمی شود یا روش نادرست تمیز می شود همچنین می تواند طعم بدی داشته باشد، بالاخره این چه دلیلی دارد؟
[ترجمه ترگمان]اگر شخص در محل آب تنی با بدن استحمام نکند، اگر فریزر در خانه مدت زیادی تمیز و تمیز نباشد، یک روش نادرست نیز می تواند مزه بدی داشته باشد، چه دلیلی برای این کار وجود دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مطبوع (صفت)
good, proper, pleasant, handsome, agreeable, graceful, scrumptious, sweet, exquisite, dainty, lovesome, placable, toothsome, sapid, issued, typed, printed

خوش مزه (صفت)
yummy, delicate, luscious, piquant, savory, flavorous, tasty, palatable, delicious, toothsome, zesty, flavored, zestful, sapid, gustable, interesting, jestful

با مزه (صفت)
funny, tasty, zesty, racy, zestful, sapid

انگلیسی به انگلیسی

• flavorful, having a pleasant or appetizing flavor, savory; pleasing, interesting

پیشنهاد کاربران

بپرس