• : تعریف: a large deposit of sand, as in a river or on the side of a hill.
جمله های نمونه
1. the boat was stuck on the sandbank
کشتی در قسمت کم عمق ساحل گیر کرده بود.
2. The boat stuck on a sandbank but we soon got it afloat again.
[ترجمه گوگل]قایق روی یک ساحل شنی گیر کرده بود اما خیلی زود دوباره آن را شناور کردیم [ترجمه ترگمان]قایق روی یک ساحل شنی قرار داشت، اما به زودی آن را روی آب شناور کردیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The sandbank was uncertain, like quicksand under his feet.
[ترجمه گوگل]ساحل شن نامطمئن بود، مثل ماسه روان زیر پایش [ترجمه ترگمان]ساحل شنی مثل ماسه روان بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The oil tanker was grounded on a sandbank.
[ترجمه گوگل]تانکر نفت بر روی یک ساحل شنی زمین گیر شده بود [ترجمه ترگمان]تانکر نفت بر روی یک sandbank بسته شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Our boat got caught on a sandbank as we returned home.
[ترجمه گوگل]وقتی به خانه برگشتیم قایق ما در یک ساحل شنی گرفتار شد [ترجمه ترگمان] وقتی برگشتیم خونه، قایق ما گیر افتاد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The oil tanker ran aground on a sandbank.
[ترجمه گوگل]تانکر نفت در یک ساحل شنی به گل نشست [ترجمه ترگمان]تانکر نفت در یک sandbank به گل نشسته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. It fetched up on a sandbank.
[ترجمه گوگل]روی یک ساحل شنی رسید [ترجمه ترگمان]یک ساحل شنی پیدا شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Rodley sighted a sandbank awash ahead.
[ترجمه گوگل]رادلی یک کرانه شنی را در پیش رو دید [ترجمه ترگمان]Rodley یک ساحل شنی را دید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The ship hit a sandbank.
[ترجمه گوگل]کشتی به یک ساحل شنی برخورد کرد [ترجمه ترگمان]کشتی به ساحل شنی خورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Something lumbered and crashed out on the sandbank.
[ترجمه گوگل]چیزی چوبی شد و روی ساحل شن افتاد [ترجمه ترگمان]در ساحل شنی چیزی به حرکت درآمد و در ساحل شنی فرود آمد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He landed wheels-up on the sandbank and he and all the crew escaped certain death.
[ترجمه گوگل]او با چرخ روی ساحل شن فرود آمد و او و همه خدمه از مرگ حتمی نجات یافتند [ترجمه ترگمان]چرخ های یک ساحل شنی روی ساحل شنی فرود آمد و او و همه خدمه از مرگ حتمی نجات یافتند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Look at that sandbank over there.
[ترجمه گوگل]به آن ساحل شنی نگاه کنید [ترجمه ترگمان]اون ساحل شنی رو ببین [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I am a long drought disturbance of sandbank!
[ترجمه نگین] من یک ساحل خشک پر آشوب هستم
|
[ترجمه گوگل]من یک اختلال خشکسالی طولانی از بانک شنی هستم! [ترجمه ترگمان]من یک ساحل شنی طولانی و طولانی هستم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. They lived with their Mother in a sandbank, underneath the root of a very big fir tree.
[ترجمه گوگل]آنها با مادرشان در یک ساحل شنی، زیر ریشه یک درخت صنوبر بسیار بزرگ زندگی می کردند [ترجمه ترگمان]آن ها با مادرشان در a، زیر ریشه یک درخت صنوبر بزرگ زندگی می کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
ساحل مرجانی یاشنی درجزیره (اسم)
cay, sandbank
ساحل شنی (اسم)
sandbank
کرانه ماسه (اسم)
sandbank
تخصصی
[عمران و معماری] کرانماسه [زمین شناسی] کران ماسه ای - الف) پشته ماسه ای مغروق در دریا، دریاچه یا رودخانه که معمولاً در زمان جزر قابل مشاهده است. سد ماسه ای. - ب) نهشته بزرگ ماسه ای، خصوصاً در نواحی کم عمق نزدیک ساحل.
انگلیسی به انگلیسی
• large mound of sand a sandbank is a bank of sand below the surface of the sea or a river.
پیشنهاد کاربران
جایی از دریا یا رودخانه که سطح شن بالاتر از سطح آب باشد