1. I believe in the sanctity of human life.
 [ترجمه گوگل]من به قداست زندگی انسان اعتقاد دارم 
[ترجمه ترگمان]من به حرمت زندگی انسان ها اعتقاد دارم 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
2. Abydos was a place of sanctity for the ancient Egyptians.
 [ترجمه گوگل]ابیدوس محل تقدس مصریان باستان بود 
[ترجمه ترگمان](Abydos)جای تقدس برای مصریان باستان بود 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
3. She gives us a living example of sanctity.
 [ترجمه گوگل]او نمونه ای زنده از تقدس را به ما می دهد 
[ترجمه ترگمان]او یک نمونه زنده از sanctity به ما می دهد 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
4. I believe firmly in the sanctity of human life-all human life.
 [ترجمه گوگل]من قاطعانه به قداست زندگی انسان - تمام زندگی انسانی - اعتقاد دارم 
[ترجمه ترگمان]من به تقدس زندگی انسان ها اعتقاد دارم - تمام زندگی انسان ها 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
5. I will not violate the sanctity of that union!
 [ترجمه گوگل]من حرمت آن اتحادیه را زیر پا نمی گذارم! 
[ترجمه ترگمان]من به حرمت این اتحادیه تجاوز نمی کنم 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
6. The sanctity of traditional ownership and lineage are hoisted like clannish flags.
 [ترجمه گوگل]قداست مالکیت سنتی و نسب مانند پرچم های طایفه ای برافراشته می شود 
[ترجمه ترگمان]تقدس مالکیت سنتی و دودمان مانند clannish پرچم برافراشته می شود 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
7. This man who believed in the sanctity of life, its life, not hers.
 [ترجمه گوگل]این مردی که به قداست زندگی اعتقاد داشت نه زندگی او 
[ترجمه ترگمان]این مرد که به حرمت زندگی و زندگی خود ایمان داشت، زندگی او نبود 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
8. Monolithic notions of sanctity reveal a startling reliance on hierarchical thinking.
 [ترجمه گوگل]مفاهیم یکپارچه تقدس، تکیه شگفت انگیزی بر تفکر سلسله مراتبی را آشکار می کند 
[ترجمه ترگمان]مفاهیم تقدس حاکی از اعتماد فزاینده به تفکر سلسله مراتبی است 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
9. They re-affirmed the sanctity of the family, and the rights of parents and children in the home.
 [ترجمه گوگل]آنها بار دیگر بر قداست خانواده و حقوق والدین و فرزندان در خانه تأکید کردند 
[ترجمه ترگمان]آن ها بر تقدس خانواده و حقوق والدین و کودکان در خانه تاکید کردند 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
10. The hearth, which stands for the sanctity of the home, is an apt object to confess her sad fate to.
 [ترجمه گوگل]اجاقی که مخفف قداست خانه است، شیئی مناسب برای اعتراف به سرنوشت غم انگیز اوست 
[ترجمه ترگمان]این شومینه، که به خاطر حرمت خانه است، برای اعتراف به سرنوشت غم انگیز او هدف مناسبی است 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
11. People talk about the great sanctity of the sovereignty of Parliament.
 [ترجمه گوگل]مردم از قداست بزرگ حاکمیت مجلس صحبت می کنند 
[ترجمه ترگمان]مردم درباره تقدس عظیم حاکمیت پارلمان صحبت می کنند 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
12. The argument based on the sanctity of life is essentially a matter of religious dogma.
 [ترجمه گوگل]بحث مبنی بر حرمت زندگی اساساً یک امر جزمی دینی است 
[ترجمه ترگمان]بحث بر پایه تقدس حیات اساسا موضوع تعصب مذهبی است 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
13. The sanctity of marriage should not be transgressed, and adulterers stand the risk of being stoned . . . and viceversa.
 [ترجمه گوگل]از حرمت ازدواج نباید تجاوز کرد و زناکاران در معرض خطر سنگسار هستند   و بالعکس 
[ترجمه ترگمان]حرمت ازدواج نباید مورد تجاوز قرار گیرد، و زناکار خطر سنگسار کردن و viceversa را تحمل می کنند 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
14. Numerous miracles were proof of his sanctity.
 [ترجمه گوگل]معجزات متعددی دلیل بر قداست او بود 
[ترجمه ترگمان]معجزات بزرگ نشانه تقدس او بودند 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید