sanctified

/ˈsæŋktɪfaɪd//ˈsæŋktɪfaɪd/

مقدس، تقدیس شده، اشویی، پاک، منزه، مقدس نما

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: sanctifiedly (adv.)
(1) تعریف: made holy or sacred.
متضاد: unsanctified
مشابه: blessed, divine, holy, sacred

- a sanctified place
[ترجمه گوگل] یک مکان مقدس
[ترجمه ترگمان] یه مکان مقدس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: offensively, ostentatiously, or falsely pious; sanctimonious.

جمله های نمونه

1. customs sanctified by long usage
رسومی که کاربرد طولانی آنها را واجب کرده است

2. god blessed the seventh day and sanctified it
(انجیل) خداوند روز هفتم را برکت داد و آن را مقدس اعلام کرد.

3. The priest sanctified the church with a special ceremony.
[ترجمه گوگل]کشیش کلیسا را ​​با مراسم خاصی تقدیس کرد
[ترجمه ترگمان]کشیش کلیسا را با یک مراسم خاص تقدیس می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The rule of the Czar was sanctified by the Russian Orthodox Church.
[ترجمه گوگل]حکومت تزار توسط کلیسای ارتدکس روسیه تقدیس شد
[ترجمه ترگمان]قانون تزار مورد تقدیس کلیسای ارتدوکس روسیه قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This was a practice sanctified by tradition.
[ترجمه گوگل]این عملی بود که توسط سنت مقدس شده بود
[ترجمه ترگمان]این تمرینی بود که به وسیله سنت تقدیس شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Psychology had sanctified the opinion that youthful rebellion was a natural stage of adolescence.
[ترجمه گوگل]روانشناسی این عقیده را تقدیس کرده بود که شورش جوانی مرحله طبیعی نوجوانی است
[ترجمه ترگمان]روانشناسی این عقیده را تقدیس کرده بود که شورش جوانان یک مرحله طبیعی از دوران نوجوانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Oooo . . . makes me feel downright sanctified, just thinking about it!
[ترجمه گوگل]اوووو باعث می شود من کاملاً احساس تقدیس کنم، فقط به آن فکر می کنم!
[ترجمه ترگمان]Oooo من باعث میشه احساس downright کنم، فقط به این فکر می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He assailed other reactionary regimes sanctified by Napoleon's final defeat, prior to which he toured the Continent.
[ترجمه گوگل]او به دیگر رژیم‌های ارتجاعی که با شکست نهایی ناپلئون تقدیس شده بودند، حمله کرد و قبل از آن به تور قاره رفت
[ترجمه ترگمان]او بر سایر حکومت های استبدادی که از شکست نهایی ناپلئون تقدیس شده بودند، پیشی گرفت، و پیش از آن به قاره اروپا سفر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. God blessed the seventh day and sanctified it.
[ترجمه گوگل]خداوند روز هفتم را برکت داد و آن را تقدیس کرد
[ترجمه ترگمان]خدا روز هفتم را تقدیس کرد و تقدیس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Eugenie's transparent sincerity had momentarily sanctified Charle's love.
[ترجمه گوگل]صمیمیت شفاف یوژنی برای لحظه ای عشق چارل را تقدیس کرده بود
[ترجمه ترگمان]صداقت و صداقت او ژنی برای لحظه ای تقدس را تقدیس کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. For it is sanctified through the word of God and intercession.
[ترجمه گوگل]زیرا با کلام خدا و شفاعت تقدیس می شود
[ترجمه ترگمان]زیرا از طریق کلام خدا و intercession تقدیس شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. God sanctified the seventh day to be a special and holy day, set apart from the other six.
[ترجمه گوگل]خداوند روز هفتم را متمایز از شش روز دیگر به عنوان روزی خاص و مقدس قرار داد
[ترجمه ترگمان]خداوند روز هفتم را روز مقدس و مقدس قرار می دهد و از شش نفر دیگر جدا می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Anyone who touch the sanctified vessels of God in defilement are profaning the name of God.
[ترجمه گوگل]هر کس به ظروف مقدس خدا دست بزند نام خدا را بی حرمت می کند
[ترجمه ترگمان]هر کسی که به رگ های تقدیس شده خداوند در defilement دست زند، به نام خدا هتک حرمت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And Josue said to the people: Be ye sanctified: for to morrow the Lord will do wonders among you.
[ترجمه گوگل]و یوشع به مردم گفت: مقدس باشید، زیرا فردا خداوند در میان شما معجزات خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]و Josue به مردم گفت: شما تقدیس کنید؛ زیرا فردا خدا در میان شما عجایب خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• made holy, consecrated; purified, made free from sin; sanctimonious, self-righteous

پیشنهاد کاربران

بپرس