samaritan

/səˈmerətən//səˈmærɪtən/

معنی: نیکوکار، سامره فلسطین، خیریه، سامری
معانی دیگر: اهل سرزمین باستانی سامره، سامره ای

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a native or citizen of Samaria, or a descendant thereof.

(2) تعریف: (often l.c.) see good Samaritan.
صفت ( adjective )
• : تعریف: of or pertaining to Samaria or its people, culture, or the like.

جمله های نمونه

1. A good Samaritan offered us a room in his house.
[ترجمه گوگل]یک سامری خوب اتاقی در خانه اش به ما پیشنهاد داد
[ترجمه ترگمان]سامری \"یه اتاق تو خونه ش به ما پیشنهاد داد\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A large number of Good Samaritan heart patients benefit from the stress echo test.
[ترجمه گوگل]تعداد زیادی از بیماران قلبی سامری خوب از تست استرس اکو بهره می برند
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی از بیماران قلبی Good از تست بازتاب استرس بهره مند خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He works as a Samaritan.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک سامری کار می کند
[ترجمه ترگمان]به عنوان \"سامری\" کار میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The Samaritan religion is an offshoot of Judaism.
[ترجمه گوگل]مذهب سامری شاخه ای از یهودیت است
[ترجمه ترگمان]مذهب Samaritan یک شاخه از یهودیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. And so we return to that familiar Good Samaritan, Uncle Sam.
[ترجمه گوگل]و بنابراین به آن سامری خوب آشنا، عمو سام، باز می گردیم
[ترجمه ترگمان]\"و به این نتیجه می رسیم که\" سامری \"خوب، عمو\" سام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Posing as a Good Samaritan, the contractor would alert the homeowner and try to make a deal to repaint the house.
[ترجمه گوگل]پیمانکار با ظاهر شدن به عنوان یک سامری خوب، به صاحب خانه هشدار می داد و سعی می کرد برای رنگ آمیزی مجدد خانه معامله کند
[ترجمه ترگمان]ژست دهی به عنوان یک Samaritan خوب، پیمان کار می تواند صاحب خانه را آگاه کند و سعی کند تا معامله ای انجام دهد تا خانه را تمیز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In what ways can you be a Good Samaritan to your neighbor this week?
[ترجمه گوگل]در این هفته از چه راه هایی می توانید برای همسایه خود سامری خوبی باشید؟
[ترجمه ترگمان]چطور میتونی این هفته \"سامری\" خوب باشی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She was a "good samaritan" with a "Mother Courage" nature, referencing the Brecht character who believes she can do good in a bad world.
[ترجمه گوگل]او یک "سامری خوب" با طبیعت "مادر شجاع" بود و به شخصیت برشت اشاره می کرد که معتقد است می تواند در دنیای بد خوبی انجام دهد
[ترجمه ترگمان]او با اشاره به شخصیت brecht که معتقد است او می تواند در دنیای بد عملکرد خوبی داشته باشد، یک \"samaritan خوب\" بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Samaritan woman is presented as a model of a woman missionary.
[ترجمه گوگل]زن سامری به عنوان الگوی یک مبلغ زن معرفی می شود
[ترجمه ترگمان]زن Samaritan به عنوان مدل یک مبلغ مذهبی زن معرفی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The kind Samaritan, instead ofpassing by, stopped to help this person in need.
[ترجمه گوگل]سامری مهربان به جای گذر، برای کمک به این فرد نیازمند ایستاد
[ترجمه ترگمان]سامری \"،\" سامری \"، به جای\" ofpassing \"، متوقف شد تا به این شخص نیاز داشته باشه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But a Samaritan traveler who came upon him was moved with compassion at the sight.
[ترجمه گوگل]اما یک مسافر سامری که بر او وارد شد، از این منظره دلسوزی کرد
[ترجمه ترگمان]اما مسافری سامری که بر او چیره شد از دیدن او متاثر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Good Samaritan who cared for a man beaten and robbed by thugs.
[ترجمه گوگل]سامری خوب که از مردی مراقبت می کرد که توسط اراذل و اوباش کتک خورده و دزدیده شده بود
[ترجمه ترگمان]سامری \"خوب که به یه مردی که کتک زده بود و از thugs دزدی کرده بود\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Stupefied, the group looked back at the Samaritan and remained speechless.
[ترجمه گوگل]گروه مات و مبهوت به سامری نگاه کردند و لال ماندند
[ترجمه ترگمان]گروه دوباره به سامری نگاه کردند و ساکت ماندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A good Samaritan eventually came to her rescue.
[ترجمه گوگل]سرانجام یک سامری خوب به نجات او آمد
[ترجمه ترگمان]یه \"سامری\" خوب بالاخره به نجات اون اومد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. My neighbour a good Samaritan when I sprained my ankle.
[ترجمه گوگل]همسایه من یک سامری خوب بود که مچ پایم پیچ خورد
[ترجمه ترگمان]همسایه من \"سامری\" خوب وقتی که مچ پام رگ به رگ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نیکوکار (اسم)
benefactor, samaritan

سامره فلسطین (اسم)
samaritan

خیریه (صفت)
samaritan, benevolent, charitable, philanthropic, philanthropical

سامری (صفت)
samaritan

انگلیسی به انگلیسی

• inhabitant of the ancient israelite kingdom of samaria; one who is compassionate and helpful
pertaining the ancient israelite kingdom of samaria; pertaining to the inhabitants of samaria
you can refer to someone as a samaritan or as a good samaritan if they help you when you are in difficulty.

پیشنهاد کاربران

از حکایت سامری نیکوکار در انجیل لوقا گرفته شده
from the parable of the good Samaritan in Luke 10:30–37] : a person who is generous in helping those in distress.
Parable of "Good Samaritan"
تمثیل "سامری نیکوکار" که در انجیل آمده. حضرت مسیح با این تمثیل مفهوم همنوع را بیان کرده است.
سامورایی

بپرس