کهنه کارِ تلخ / باتجربه ی شاکی و ناراضی ( کسی که تجربه زیادی تو یه کاری داره ولی به خاطر اون تجربه، بدبین، عصبی یا ناراضی شده ) - Noun Phrase / Noun
The salty veteran complained about the new company policies
... [مشاهده متن کامل]
آدمِ باتجربه ی غرغرو / کارکشته ی بدعنق ( کسی که به خاطر سابقه ی زیادش، مدام ایراد می گیره، نق می زنه یا از وضع موجود ناراضیه ) - Noun Phrase / Noun
He is a salty veteran who finds fault with everything
گیمر یا کاربر قدیمی و شاکی / باتجربه ی عصبی ( در بازی یا فضای مجازی، کسی که خیلی وقته تو اون محیطه و زود عصبانی می شه یا از تازه کارا بدش میاد ) - Noun Phrase / Noun
That salty veteran rage quit after losing the match
کهنه سربازِ دلخور / نظامیِ سابقِ ناراضی ( کسی که سابقه خدمت نظامی داره و نسبت به اون دوران یا شرایط فعلی، حس بدی داره ) - Noun Phrase / Noun
He became a salty veteran after his difficult tour of duty
... [مشاهده متن کامل]
آدمِ باتجربه ی غرغرو / کارکشته ی بدعنق ( کسی که به خاطر سابقه ی زیادش، مدام ایراد می گیره، نق می زنه یا از وضع موجود ناراضیه ) - Noun Phrase / Noun
گیمر یا کاربر قدیمی و شاکی / باتجربه ی عصبی ( در بازی یا فضای مجازی، کسی که خیلی وقته تو اون محیطه و زود عصبانی می شه یا از تازه کارا بدش میاد ) - Noun Phrase / Noun
کهنه سربازِ دلخور / نظامیِ سابقِ ناراضی ( کسی که سابقه خدمت نظامی داره و نسبت به اون دوران یا شرایط فعلی، حس بدی داره ) - Noun Phrase / Noun