saltation

/sælˈteɪʃən//sælˈteɪʃən/

معنی: جست و خیز، جنبش ناگهانی، جهش ناگهانی، جهش خون شریان، پیشروی بتدریج
معانی دیگر: جهش، پرش، رقص، پایکوبی، وشت، دگرگونی ناگهانی، تغییر پرشی، دگرگونی جهشی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of leaping or dancing.

(2) تعریف: a sudden movement or transition.

(3) تعریف: in biology, a mutation.
مشابه: mutation

جمله های نمونه

1. Mutation analysis showed that the saltation of sunshine durations at tobacco growth period in western Henan occurred in 198
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل جهش نشان داد که شوری مدت زمان تابش آفتاب در دوره رشد تنباکو در غرب هنان در سال 198 رخ داد
[ترجمه ترگمان]آنالیز Mutation نشان داد که the مدت زمان sunshine در دوره رشد تنباکو در غرب Henan در سال ۱۹۸ میلادی رخ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Usually, wavelet transform module maximum accords with saltation points.
[ترجمه گوگل]معمولاً ماژول تبدیل موجک حداکثر با نقاط نمکی مطابقت دارد
[ترجمه ترگمان]معمولا ماژول تبدیل موجک مطابق با نقاط saltation است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This type of transport is called saltation.
[ترجمه گوگل]به این نوع حمل و نقل نمکی می گویند
[ترجمه ترگمان]این نوع حمل و نقل saltation نامیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. If this arc voltage saltation information can be extracted, we will get the characteristic information of necking down formation.
[ترجمه گوگل]اگر بتوان این اطلاعات نمکی ولتاژ قوس را استخراج کرد، اطلاعات مشخصه شکل دهی به پایین را به دست خواهیم آورد
[ترجمه ترگمان]اگر این اطلاعات مربوط به ولتاژ قوس را می توان استخراج کرد، ما اطلاعات مشخصه of را به دست خواهیم آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The differences between surface creep and saltation are gradual and it to draw a fixed line.
[ترجمه گوگل]تفاوت بین خزش سطحی و نمکی تدریجی است و برای ترسیم یک خط ثابت است
[ترجمه ترگمان]تفاوت بین خزش سطح و saltation تدریجی است و یک خط ثابت را رسم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The results indicate frequency distributions of saltation normalized on their mean values disagree with normal distribution.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان می دهد که توزیع فراوانی نمک نرمال شده بر روی مقادیر میانگین آنها با توزیع نرمال مخالف است
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان دهنده توزیع فراوانی of نرمال شده در مقادیر میانگین آن ها با توزیع نرمال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The wind profile in saltation layer does not perfectly follow the logarithmic law.
[ترجمه گوگل]پروفیل باد در لایه نمکی کاملاً از قانون لگاریتمی پیروی نمی کند
[ترجمه ترگمان]پروفیل باد در لایه saltation به طور کامل از قانون لگاریتمی پیروی نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The SFTS contains there parts:server initiative time synchronization algorithm, interval time compensation for clock skew, and queue filtration and frequency saltation filtration.
[ترجمه گوگل]SFTS شامل بخش‌هایی است: الگوریتم همگام‌سازی زمان ابتکاری سرور، جبران زمان فاصله زمانی برای انحراف ساعت، و فیلتراسیون صف و فیلتراسیون نمک فرکانس
[ترجمه ترگمان]The شامل بخش های زیر است: الگوریتم هماهنگ سازی زمان ابتکار سرور، جبران زمان وقفه برای انحراف پالس ساعت، و فیلتراسیون و فیلتراسیون با فرکانس بالا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We first consider this minimum velocity for horizontal flow, the saltation velocity.
[ترجمه گوگل]ابتدا این حداقل سرعت را برای جریان افقی، یعنی سرعت نمکی در نظر می گیریم
[ترجمه ترگمان]ما ابتدا این سرعت حداقل را برای جریان افقی، سرعت saltation در نظر می گیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Jew's-ear amylase also has the function of anti hepatitis and anti saltation .
[ترجمه گوگل]آمیلاز گوش یهودی نیز دارای عملکرد ضد هپاتیت و ضد نمک است
[ترجمه ترگمان]amylase گوش یهودی نیز دارای عملکرد ضد هپاتیت و ضد عفونی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. On the cumulative curve of grain size distribution in Ganzi Loess of logarithmically probability graph paper, saltation mass and suspension are obvious, and the later is principal.
[ترجمه گوگل]در منحنی تجمعی توزیع اندازه دانه در گانزی لس کاغذ نمودار احتمال لگاریتمی، جرم نمکی و سوسپانسیون آشکار است و دومی اصلی است
[ترجمه ترگمان]در منحنی تجمعی توزیع اندازه دانه ها در Ganzi Loess از کاغذ گراف احتمال logarithmically، جرم و سوسپانسیون saltation واضح هستند، و بعدا عامل اصلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The inspiration thinking mode is a kind of instantaneous and original cognition in the cerebra with the characteristics of creativity, saltation, and instantaneousness.
[ترجمه گوگل]حالت تفکر الهام، نوعی شناخت آنی و بدیع در مغز با ویژگی های خلاقیت، شور و آنی بودن است
[ترجمه ترگمان]مد تفکر اله ام بخشی از شناخت فوری و اصلی در the با ویژگی های خلاقیت، saltation و instantaneousness است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جست و خیز (اسم)
bound, frolic, caper, gambol, saltation, frisk, spring, curvet, tittup, exultance

جنبش ناگهانی (اسم)
saltation

جهش ناگهانی (اسم)
saltation

جهش خون شریان (اسم)
saltation

پیشروی به تدریج (اسم)
saltation

تخصصی

[عمران و معماری] جهش - پرش
[زمین شناسی] جهش
[خاک شناسی] پرش
[آب و خاک] حرکت جهشی

انگلیسی به انگلیسی

• leaping movement, jumping motion; sudden movement; mutation (biology)

پیشنهاد کاربران

بپرس