salt mill

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
زندان / محل حبس / مرکز اصلاح و تربیت / جایی برای مجازات
در زبان محاوره ای:
اندرون، زندونه، چاله ی حبس، جایی که آدمو می فرستن تا تاوان بده
🔸 تعریف ها:
1. ( زبان زندانیان – استعاری ) :
...
[مشاهده متن کامل]

اصطلاحی غیررسمی برای اشاره به زندان، با تأکید بر سختی، فشار روانی، و شرایط طاقت فرسا
مثال: He’s been in and out of the salt pit for years.
سال هاست که هی می ره و میاد از چاله ی حبس.
2. ( انتقادی – اجتماعی ) :
اشاره به شرایط غیرانسانی یا سخت زندان ها، به ویژه در بحث های اصلاحات کیفری
مثال: The conditions in the salt pits are inhumane.
شرایط توی چاله های حبس غیرانسانیه.
🔸 مترادف ها:
the joint – the pen – the clink – the big house – the cage – the salt mill – the salt quarry