اسم ( noun )
حالات: sallies
حالات: sallies
• (1) تعریف: a sudden forward attack or rush from a defensive position by a military force.
- They'd relaxed their guard and were unprepared for the sally of the enemy.
[ترجمه گوگل] آنها گارد خود را آرام کرده بودند و برای حمله دشمن آماده نبودند
[ترجمه ترگمان] آن ها guard را رها کرده بودند و برای ورود به جنگ آماده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن ها guard را رها کرده بودند و برای ورود به جنگ آماده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a trip or excursion; jaunt.
• مشابه: excursion, jaunt, outing
• مشابه: excursion, jaunt, outing
- They went off for a sally into the woods.
[ترجمه گوگل] آنها برای سالی به جنگل رفتند
[ترجمه ترگمان] برای قدم زدن به جنگل رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] برای قدم زدن به جنگل رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: a clever remark or quip; witticism.
• مشابه: quip, wisecrack, witticism
• مشابه: quip, wisecrack, witticism
- She always responded to his playful wisecracks with a sally of her own.
[ترجمه گوگل] او همیشه به ترفندهای عاقلانه بازیگوش او با صدایی از خودش پاسخ میداد
[ترجمه ترگمان] همیشه به شوخی خود با سالی پاسخ می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] همیشه به شوخی خود با سالی پاسخ می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: an unexpected or sudden burst of activity or emotion; outburst.
- The audience was taken aback by the politician's sally of emotion.
[ترجمه گوگل] حضار از شدت احساسات این سیاستمدار متحیر شدند
[ترجمه ترگمان] حضار تحت تاثیر حمله ناگهانی این سیاست مدار قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] حضار تحت تاثیر حمله ناگهانی این سیاست مدار قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: sallies, sallying, sallied
حالات: sallies, sallying, sallied
• (1) تعریف: to start out on a trip or excursion (often fol. by forth).
- The pioneers sallied forth into the wilderness.
[ترجمه گوگل] پیشگامان به سمت بیابان حرکت کردند
[ترجمه ترگمان] The به بیابان رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] The به بیابان رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to set out or depart, esp. with energy or vigor.
- Ready for the hunt, the shooting party sallied from the gate.
[ترجمه گوگل] آماده برای شکار، مهمانی تیراندازی از دروازه خارج شد
[ترجمه ترگمان] برای شکار آماده شدم، گروه تیراندازی از دروازه بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] برای شکار آماده شدم، گروه تیراندازی از دروازه بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to rush forward or attack suddenly, esp. from a defensive military position.
- The troops sallied in a furious attempt to push the enemy back.
[ترجمه گوگل] نیروها در تلاشی خشمگینانه برای عقب راندن دشمن متلاشی شدند
[ترجمه ترگمان] سربازان با کوشش بسیار می کوشیدند تا دشمن را به عقب برانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سربازان با کوشش بسیار می کوشیدند تا دشمن را به عقب برانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید