salivation

/ˈsælɪveɪʃn̩//ˈsælɪveɪʃn̩/

معنی: سیلان بزاق، بزاق اوری، ایجاد بزاق، خدو اوری
معانی دیگر: بزاق اوری، ایجاد بزاق، خدو اوری

جمله های نمونه

1. the smell of food can be a trigger for salivation
بوی خوراک می تواند موجب ترشح آب دهان بشود.

2. The discharges irritate and make the skin sore; salivation may be profuse; the breath offensive.
[ترجمه گوگل]ترشحات باعث تحریک و درد پوست می شود ترشح بزاق ممکن است زیاد باشد نفس توهین آمیز
[ترجمه ترگمان]تخلیه به شدت تحریک می شود و پوست را مجروح می کند؛ بزاق ترشح ممکن است سرشار از تب باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They can't excite the angry salivation needed to oil battle-bus wheels.
[ترجمه گوگل]آنها نمی توانند بزاق خشمگین مورد نیاز برای روغن کاری چرخ های اتوبوس نبرد را تحریک کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها نمی توانند بزاق خشم لازم برای چرخ های اتوبوس - اتوبوس را تحریک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Salivation. Offensive odour of mouth is marked.
[ترجمه گوگل]ترشح بزاق بوی بد دهان مشخص شده است
[ترجمه ترگمان]salivation بوی بد دهن رو نشون میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He devised an experiment to ascertain whether salivation could occur in the absence of any obvious physical cause.
[ترجمه گوگل]او آزمایشی ابداع کرد تا مشخص کند که آیا ترشح بزاق می تواند در غیاب هر علت فیزیکی آشکار رخ دهد یا خیر
[ترجمه ترگمان]او آزمایشی را برای تعیین اینکه آیا ترشح بزاق ممکن است در غیاب هر گونه علت فیزیکی آشکار انجام دهد، ابداع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In Pavlov's conditioning experiments with dogs, salivation at the sound of a bell is the conditional response.
[ترجمه گوگل]در آزمایش‌های شرطی‌سازی پاولوف با سگ‌ها، ترشح بزاق با صدای زنگ پاسخ مشروط است
[ترجمه ترگمان]در آزمایش conditioning اوف با سگ ها، ترشح بزاق در صدای یک زنگ پاسخ شرطی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Methods:110 cases with neuroleptic salivation were allocated to two groups randomly, treatment group (56 cases) were given CLW for oral use and control group (54 cases) by artane or phenergan.
[ترجمه گوگل]روش بررسی: 110 نفر با ترشح بزاق نورولپتیک به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند، گروه درمان (56 مورد) CLW برای مصرف خوراکی و گروه کنترل (54 مورد) توسط آرتان یا فنرگان داده شد
[ترجمه ترگمان]روش ها: ۱۱۰ پرونده با neuroleptic بزاق به دو گروه به طور تصادفی، گروه درمان (۵۶ مورد)برای استفاده شفاهی و گروه کنترل (۵۴ مورد)توسط artane یا phenergan اختصاص داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A medicinal substance chewed to increase salivation.
[ترجمه گوگل]ماده ای دارویی که برای افزایش ترشح بزاق جویده می شود
[ترجمه ترگمان]یک ماده دارویی می جوید تا ترشح بزاق را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sour stomach with wind, regurgitation, reflux, nausea, food sitting like a load, the characteristic taste and salivation.
[ترجمه گوگل]معده ترش همراه با باد، نارسایی، رفلاکس، حالت تهوع، نشستن غذا مانند بار، مزه مشخصه و ترشح بزاق
[ترجمه ترگمان]Sour با باد، regurgitation، برگشت، برگشت، تهوع، غذا مانند بار، مزه مشخصه و بزاق ترشح می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Bronchial carcinoid tumors may be manifested by severe and prolonged flushing episodes, facial and periorbital edema, excessive lacrimation, salivation, tachycardia, and hypotension.
[ترجمه گوگل]تومورهای کارسینوئید برونش ممکن است با دوره های برافروختگی شدید و طولانی مدت، ادم صورت و اطراف چشم، اشکی بیش از حد، ترشح بزاق، تاکی کاردی و افت فشار خون ظاهر شوند
[ترجمه ترگمان]تومورهای مغزی bronchial ممکن است با گونه های سرخ شدید و طولانی مدت، تورم صورت و periorbital، بزاق بیش از حد، بزاق بیش از حد، بزاق بیش از حد، و hypotension نشان داده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A colorless or yellow poisonous compound, C11H 16N 2O obtained from the leaves of the jaborandi and used to induce sweating, promote salivation, and treat glaucoma.
[ترجمه گوگل]یک ترکیب سمی بی رنگ یا زرد رنگ، C11H 16N 2O که از برگ های جابورندی به دست می آید و برای تحریک عرق کردن، ترشح بزاق و درمان گلوکوم استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]یک ترکیب سمی بی رنگ یا زرد، C۱۱H ۱۶ N ۲ O [ ۲ ] از برگ های of بدست آمد و برای القا کردن تعریق، ترویج بزاق، و رفتار آب سیاه مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Glycopyrrolate was approved decades ago to treat peptic ulcers and reduce salivation in patients under anesthesia.
[ترجمه گوگل]گلیکوپیرولات چندین دهه پیش برای درمان زخم معده و کاهش ترشح بزاق در بیماران تحت بیهوشی تایید شد
[ترجمه ترگمان]Glycopyrrolate دهه ها پیش برای درمان زخم peptic و کاهش ترشح بزاق در بیماران مبتلا به بی هوشی مورد تایید قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Absolute, broken by and spasmodic, and, as in extrapyramidal affections, salivation and excessive sweating.
[ترجمه گوگل]مطلق، شکسته و اسپاسمیک، و مانند عواطف خارج هرمی، ترشح بزاق و تعریق زیاد
[ترجمه ترگمان]کام لا Absolute و با دست و پا شکسته و به همان اندازه که در احساسات extrapyramidal و salivation و عرق فراوان دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Objective : To observe the therapeutic effect of Chenxia Liujunzi Wan ( CLW ) for neuroleptic salivation.
[ترجمه گوگل]هدف: مشاهده اثر درمانی Chenxia Liujunzi Wan (CLW) برای ترشح بزاق عصبی
[ترجمه ترگمان]هدف: برای مشاهده اثر درمانی of Liujunzi Wan (CLW)برای neuroleptic بزاق
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سیلان بزاق (اسم)
ptyalism, salivation

بزاق اوری (اسم)
salivation

ایجاد بزاق (اسم)
salivation

خدو اوری (اسم)
salivation

انگلیسی به انگلیسی

• production of saliva, secretion of saliva into the mouth

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : salivate
اسم ( noun ) : salivation / saliva
صفت ( adjective ) : salivary
قید ( adverb ) : _
ترشح بزاق

بپرس