salivary

/ˈsælɪvəri//ˈsælɪvəri/

معنی: بزاقی، خدو اور
معانی دیگر: وابسته به آب دهان، خیوی، خدویی

جمله های نمونه

1. salivary gland
غده بزاقی

2. salivary gland
غده ی خدویی

3. The snake's venom glands are modified salivary glands, and the venom modified saliva.
[ترجمه گوگل]غدد سمی مار غدد بزاقی اصلاح شده و بزاق اصلاح شده با سم هستند
[ترجمه ترگمان]غده های زهر مار غدد لنفاوی را اصلاح می کنند و the modified را اصلاح می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The venom glands are modified salivary glands located in the lower jaws.
[ترجمه گوگل]غدد سمی غدد بزاقی اصلاح شده ای هستند که در فک پایین قرار دارند
[ترجمه ترگمان]غدد زهر دارای غدد salivary هستند که در فک پایینی قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I had great smell, excellent salivary glands, powerful tear ducts, and the vision of an old mole.
[ترجمه گوگل]بوی عالی، غدد بزاقی عالی، مجاری اشک قوی، و بینایی یک خال قدیمی داشتم
[ترجمه ترگمان]بوی خوبی به مشام می رسید، غدد لنفاوی عالی و مجرای اشک پر قدرت و تصویر یک جاسوس پیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I the past two years, three cases of salivary duct carcinoma were treated and the clinical features, pathological characteristics and therapy were discussed.
[ترجمه گوگل]در دو سال گذشته، سه مورد سرطان مجرای بزاقی تحت درمان قرار گرفت و ویژگی های بالینی، ویژگی های پاتولوژیک و درمان مورد بحث قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]در دو سال گذشته، سه مورد از carcinoma لوله salivary تحت درمان قرار گرفته و ویژگی های بالینی، ویژگی های pathological و درمان مورد بحث قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Objective : Malignant myoepithelioma (MME) of salivary gland, also known as myoepithelial carcinoma, is rare and its biologic behavior has not been clarified entirely .
[ترجمه گوگل]هدف: میواپیتلیومای بدخیم (MME) غدد بزاقی که به عنوان کارسینوم میواپیتلیال نیز شناخته می شود، نادر است و رفتار بیولوژیکی آن به طور کامل مشخص نشده است
[ترجمه ترگمان]هدف: Malignant myoepithelioma (MME)از غده salivary که به carcinoma myoepithelial نیز مشهور است نادر است و رفتار بیولوژیکی آن کاملا روشن نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The submandibular salivary gland is a main organ to secrete the epidermal growth factor(EGF).
[ترجمه گوگل]غده بزاقی زیر فکی اندام اصلی ترشح فاکتور رشد اپیدرمی (EGF) است
[ترجمه ترگمان]غده submandibular submandibular یک اندام اصلی است که عامل رشد epidermal (EGF را ترشح می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Methods 147cases of common tumor of salivary gland, confirmed by needle aspiration cytodiagnosis were retrospectively analyzed and compared with findings from histopathology.
[ترجمه گوگل]روش‌ها: 147 مورد تومور شایع غده بزاقی که با تشخیص سیتودیاگنوز آسپیراسیون سوزنی تأیید شده بود، به صورت گذشته‌نگر آنالیز و با یافته‌های هیستوپاتولوژی مقایسه شد
[ترجمه ترگمان]روش های ۱۴۷ مورد تومور در غده salivary، تایید شده توسط اشتیاق needle به صورت گذشته نگر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و با یافته های حاصل از histopathology مقایسه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Malignant salivary gland tumors are uncommon and demonstrate wide diversity of histopathological types and biological behaviors.
[ترجمه گوگل]تومورهای بدخیم غدد بزاقی غیر معمول هستند و تنوع گسترده ای از انواع هیستوپاتولوژیک و رفتارهای بیولوژیکی را نشان می دهند
[ترجمه ترگمان]تومورهای غده salivary salivary غیر معمول هستند و تنوع گسترده ای از انواع مختلف histopathological و رفتارهای زیستی را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Proliferation of lymphocytes in lacrimal and salivary glands may cause bilateral painless enlargement.
[ترجمه گوگل]تکثیر لنفوسیت ها در غدد اشکی و بزاقی ممکن است باعث بزرگ شدن دو طرفه بدون درد شود
[ترجمه ترگمان]گسترش lymphocytes در اشکی و غدد salivary ممکن است باعث بزرگ شدن درد و رنج دو جانبه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Russian physiologist who observed conditioned salivary responses in dogs ( 1849 - 1936 ).
[ترجمه گوگل]فیزیولوژیست روسی که پاسخ های بزاق شرطی شده را در سگ ها مشاهده کرد (1849-1936)
[ترجمه ترگمان]physiologist روسی که واکنش های شرطی مشروط را در سگ ها مشاهده کرد (۱۸۴۹ - ۱۹۳۶)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Results Initial symptoms of salivary carcinosarcoma were ache and tumidness of face.
[ترجمه گوگل]یافته‌ها: علائم اولیه کارسینوسارکوم بزاقی درد و شلی صورت بود
[ترجمه ترگمان]نتایج اولیه حاکی از آن بود که علائم اولیه of درد و ناراحتی صورت دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Immunohistological investigation shows the same changes in the gastrointestinal mucosa as seen in the salivary glands.
[ترجمه گوگل]بررسی ایمونوهیستولوژیک همان تغییراتی را که در غدد بزاقی مشاهده می شود در مخاط دستگاه گوارش نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]تحقیقات Immunohistological نیز همان تغییرات دستگاه گوارش را نشان می دهد که در غدد salivary دیده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بزاقی (صفت)
salivary

خدو اور (صفت)
salivary

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to saliva; producing saliva

پیشنهاد کاربران

[پزشکی] بزاقی، مربوط به بزاق
[پزشکی] بزاقی: مربوط به بزاق
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : salivate
اسم ( noun ) : salivation / saliva
صفت ( adjective ) : salivary
قید ( adverb ) : _
بزاقی

بپرس