saline

/səˈliːn//ˈseɪlaɪn/

معنی: محلول نمک، درجه شوری، شور، نمکین، نمک دار
معانی دیگر: پرنمک، وابسته به یا دارای هر یک از املاح فلزات قلیایی یا منیزیم، رجوع شود به: salina، چشمه ی شور، شورآب، ملح فلز قلیایی، ملح منیزیم

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of, pertaining to, or containing salt.

(2) تعریف: of or relating to chemical or mineral salts.
اسم ( noun )
مشتقات: salinity (n.)
• : تعریف: a medicinal solution containing salts.

جمله های نمونه

1. saline deposites
نهشت های نمکی

2. a saline solution
محلول نمک دار

3. a saline taste
مزه ی شور

4. We try to revegetate the saline or alkaline lands near the seashore.
[ترجمه گوگل]سعی می کنیم زمین های شور یا قلیایی نزدیک ساحل دریا را دوباره رویشی کنیم
[ترجمه ترگمان]ما سعی می کنیم از نمک یا زمین های قلیایی نزدیک ساحل استفاده کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The drug is suspended in a saline solution.
[ترجمه گوگل]دارو در محلول نمکی معلق می شود
[ترجمه ترگمان]این دارو در محلول نمک به حالت تعلیق در آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He is on a saline drip.
[ترجمه گوگل]او در یک قطره نمک است
[ترجمه ترگمان]سرش سرم نمکه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Wash the lenses in saline solution.
[ترجمه گوگل]لنزها را در محلول نمکی بشویید
[ترجمه ترگمان]لنزهای محلول نمک را بشویید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Practicing the saline song week after week can be drudgery.
[ترجمه گوگل]تمرین آهنگ سالین هفته به هفته می تواند سخت باشد
[ترجمه ترگمان]تمرین این ترانه شور هفته بعد از هفته می تواند سخت و طاقت فرسا باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Again he had injected a saline solution into the Doctor's blood vessels.
[ترجمه گوگل]دوباره محلول نمکی به رگ های دکتر تزریق کرده بود
[ترجمه ترگمان]دوباره محلول نمک به رگ های خونی دکتر تزریق کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Beneath lies a mass of slightly warmer, more saline water some 600 m deep.
[ترجمه گوگل]در زیر توده ای از آب کمی گرمتر و شورتر به عمق 600 متر قرار دارد
[ترجمه ترگمان]در زیر آن توده ای از آب شور کمی گرم تر و بیش از ۶۰۰ متر عمق وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The man with the bright eyes needed a saline drip.
[ترجمه گوگل]مردی با چشمان روشن نیاز به یک قطره نمک داشت
[ترجمه ترگمان]مرد با چشمان روشن به محلول نمک احتیاج داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Environmentalists claim the highly saline water discharged from desalination plants could harm marine life.
[ترجمه گوگل]کارشناسان محیط زیست ادعا می کنند که آب بسیار شور تخلیه شده از کارخانه های نمک زدایی می تواند به حیات دریایی آسیب برساند
[ترجمه ترگمان]متخصصان محیط زیست می گویند که آب بسیار شوری که از کارخانه های نمک زدایی بیرون می رود می تواند به زندگی آبزیان آسیب برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A saline solution is handy as a useful eye-bath or anti-septic gargle.
[ترجمه گوگل]محلول نمکی به عنوان یک حمام چشم مفید یا غرغره ضد عفونی کننده مفید است
[ترجمه ترگمان]یک محلول نمک به عنوان یک حمام چشم مفید یا ضد عفونی مفید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Alternatively, by conditioning in a physiologically isotonic saline solution, it can remain at a constant size.
[ترجمه گوگل]متناوبا، با تهویه در یک محلول نمک فیزیولوژیکی ایزوتونیک، می تواند در اندازه ثابت باقی بماند
[ترجمه ترگمان]به همین ترتیب، از طریق conditioning در یک محلول از لحاظ فیزیولوژیکی، محلول نمک می تواند در یک اندازه ثابت باقی بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محلول نمک (اسم)
saline

درجه شوری (اسم)
saline

شور (صفت)
briny, saline, salty

نمکین (صفت)
briny, saline, salty

نمک دار (صفت)
saline

تخصصی

[عمران و معماری] نمکزار - شوره زار - شور - نمکی - نمکدار
[زمین شناسی] شور، نمکی - اسم: الف) نهشته ای طبیعی از هالیت یا هر نمک محلول دیگر. مثلاً تبخیری. نیز ببینید: salines. - ب) شکل انگلیسی شده salina که در آن “شور” ممکن است اشاره به سیماهای متنوع از جمله پلایا، کفه نمکی، طاوه نمکی، ماندآب شور، دریاچه شور، برکه شور و چاه آب شور یا کارگاه نمک سازی داشته باشد. - ج) چشمه نمکی. - د) اصطلاحی که در امتداد ساحل لوئیزیائا برای پیکره آب در پشت جزیره سدی کاربرد دارد. - - صفت: الف) نمکی، شور. حاوی کلرید سدیم محلول. مثلاً آب دریا. - ب) دارای شوری یا درجه شوری بیشتر از آب دریا. مثلاً شورابه. - ج) حاوی نمکهای محلول در تجمع هایی آنقدر بزرگ که برای ته نشین شدن کلرید سدیم کافی هستند. بسیار شور، خیلی شور. - ب) به مزه ای که شبیه مزه نمک معمولی است گویند. خصوصاً مانند آنچه در تعریف یا توصیف کانی ها استفاده می شود.
[بهداشت] آب نمک
[نساجی] شور - نمکی - نمکدار
[خاک شناسی] شور
[نفت] نمک دار

انگلیسی به انگلیسی

• salt solution; sterile solution of sodium chloride (medicine)
resembling salt; containing salt; pertaining to salt; salty
a saline substance or liquid contains salt; a formal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس