salient

/ˈseɪliənt//ˈseɪlɪənt/

معنی: چشمگیر، بیرون زده، در حال جست و خیز
معانی دیگر: جهنده، خیزنده، خیزان، فوران کننده، جوشنده، جوشان، برجسته، بیرون زننده، (مجازی) چشمگیر، بارز، (صف سربازان یا دیوار سنگر یا بارو و غیره) بیرون زدگی، پیش رفتگی، جلورفتگی، خط نفوذی، ناحیه ی نفوذی، برونگاه، زاویه ی تند، گوشه ی تیز، محدب، تیز، نمایان، رو به بیرون، بزبان شوخی جست وخیز کننده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: extremely noticeable or prominent; conspicuous; important.
مترادف: conspicuous, important, noticeable, outstanding, prominent, pronounced, significant
متضاد: minor
مشابه: big, egregious, evident, flagrant, glaring, manifest, marked, meaningful, noteworthy, obvious, palpable, primary, striking

- Using all capital letters will make the important words more salient.
[ترجمه گوگل] استفاده از تمام حروف بزرگ کلمات مهم را برجسته تر می کند
[ترجمه ترگمان] استفاده از همه حروف بزرگ، کلمات مهم را برجسته تر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I remember the salient points of the discussion but not all the details.
[ترجمه گوگل] من نکات برجسته بحث را به خاطر می آورم اما همه جزئیات را نه
[ترجمه ترگمان] من نکات برجسته بحث را به یاد دارم اما همه جزئیات را نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: projecting or protruding outward.
مترادف: projecting, prominent, protrudent, protrusive, protuberant
مشابه: bulgy, convex, eminent

- a salient line
[ترجمه گوگل] یک خط برجسته
[ترجمه ترگمان] خط برجسته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: saliently (adv.)
(1) تعریف: an angle or part that projects or protrudes.
مترادف: bulge, jut, projection, prominence, protrusion, salience

(2) تعریف: the section of a battle line that projects toward the enemy.

جمله های نمونه

1. salient angle
زاویه ی محدب

2. salient point
نقطه ی تیز

3. a salient animal
جانور جهنده

4. a salient fish
ماهی جهنده

5. a salient spring
چشمه ی جوشنده

6. her nose was salient and pointed
بینی او برآمده و نوک دار بود.

7. some of the salient features of her speech
برخی از نکات برجسته ی نطق او

8. She pointed out all the salient features of the building.
[ترجمه گوگل]او به تمام ویژگی های برجسته ساختمان اشاره کرد
[ترجمه ترگمان]او به تمام ویژگی های برجسته ساختمان اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The article presented the salient facts of the dispute clearly and concisely.
[ترجمه گوگل]مقاله حقایق بارز اختلاف را به طور واضح و مختصر ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]این مقاله حقایق برجسته این اختلاف را به وضوح و اختصار بیان کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She pointed out the salient features of the new design.
[ترجمه گوگل]او به ویژگی های برجسته طراحی جدید اشاره کرد
[ترجمه ترگمان]او به ویژگی های برجسته طرح جدید اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In looking at an Adams photograph, the salient effect is of sharp and even surreal contrast.
[ترجمه گوگل]در نگاه کردن به عکس آدامز، جلوه برجسته کنتراست واضح و حتی سورئال است
[ترجمه ترگمان]در نگاه کردن به یک عکس آدامز، اثر برجسته از کنتراست تیز و حتی غیر واقعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He summarized the salient points.
[ترجمه گوگل]او نکات برجسته را خلاصه کرد
[ترجمه ترگمان]او نکات برجسته را خلاصه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In the course of the assessment panel, several salient points were made.
[ترجمه گوگل]در این دوره از پانل ارزیابی، چندین نکته برجسته ذکر شد
[ترجمه ترگمان]در دوره ارزیابی، چندین نقطه برجسته ساخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The box below contains a list of salient points to check against your own company's report and accounts.
[ترجمه گوگل]کادر زیر حاوی لیستی از نکات برجسته است که باید در برابر گزارش و حساب های شرکت خود بررسی کنید
[ترجمه ترگمان]جعبه زیر لیستی از نکات برجسته برای بررسی در برابر گزارش و حساب های شرکت تان را شامل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The salient points were as follows.
[ترجمه گوگل]نکات برجسته به شرح زیر بود
[ترجمه ترگمان]نکات برجسته به شرح زیر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Tony Greenbank told Paul Ross of its most salient features and Paul worked out its locality.
[ترجمه گوگل]تونی گرین بانک از برجسته ترین ویژگی های آن به پل راس گفت و پل محل آن را بررسی کرد
[ترجمه ترگمان](تونی Greenbank)به پایول راس از مهم ترین ویژگی های آن گفت و پاول در محل خود کار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The salient causal processes in the creation of this deferential coalfield culture are the subject of considerable debate.
[ترجمه گوگل]فرآیندهای علّی برجسته در ایجاد این فرهنگ زغال سنگ متمایز موضوع بحث قابل توجهی است
[ترجمه ترگمان]فرآیندهای علی برجسته در ایجاد این فرهنگ محترمانه، موضوع بحث های قابل توجهی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. He took me around our new offices, pointing out all the salient features.
[ترجمه گوگل]او مرا به اطراف دفاتر جدیدمان برد و به تمام ویژگی های برجسته اشاره کرد
[ترجمه ترگمان]او مرا در دفتر جدید ما گرفت و تمام خصوصیات برجسته آن را نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چشمگیر (صفت)
salient

بیرون زده (صفت)
salient

در حال جست و خیز (صفت)
salient

تخصصی

[برق و الکترونیک] برجسته، چشمگیر
[زمین شناسی] برجستگی ساختمانی، برآمدگی در یک ناحیه چین خورده - - در زمین ریخت شناسی؛ بیرون زدگی یا برجستگی به سمت بالا یا خارج. مثلاً یک نقطه سالینیت نقطه ای است که توسط بیرون زدگی رو به خارج مشهود از ساحل تشکیل می شود. عارضه ای که از محیط خود، به سمت خارج یا بالا بیرون زده و گسترش می یابد. مثلاً دماغه یا خاکپوز در امتداد خط ساحلی یا یک آب شکن از یال کوه.متضاد: تداخل، درون رونده. - - در چین خوردگی؛ ناحیه ای که در آن، اثرات محوری چین ها به سمت لبه خارجی کمربند چین خورده، محدب هستند.متضاد: پس روی (چین خوردگی). -
[ریاضیات] برجسته، تیز

انگلیسی به انگلیسی

• angle that points outward; narrow piece of land that projects outward from the surrounding surface (geology)
prominent, conspicuous; bulging outward, protruding; remarkable, noticeable
the salient points or facts of a situation are the most important and relevant ones; a formal word.
a salient is a narrow area of land where an army has pushed its front line forward into enemy territory.

پیشنهاد کاربران

مثال؛
The salient point of the presentation was the impact on the environment.
In a military strategy discussion, someone might say, “Identifying the salient features of the terrain is crucial. ”
A journalist might write, “The salient issue in this election is healthcare. ”
در علوم اعصاب شناختی: when the emotional stimuli are very "salient". = وقتی که محرک های احساسی بسیار "برجسته" هستند.
برجسته و چشمگیر
بزرگ مهم، با اهمیت، قابل توجه، چشمگیر
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : salience
✅️ صفت ( adjective ) : salient
✅️ قید ( adverb ) : _
برجسته
Salient sailor
ملوان برجسته
Striking =✓✓✓
بارز مهم چشمگیر
چشمگیر
برجسته
بارز . آشکارا. نمایان. با توجه به جمله معنی میخواد موقوف المعانی است
مهم ، با اهمیت
مهندسی برق = برجسته
Salient Pole یعنی قطب برجسته

در زمین شناسی = رخنمون یا بیرون زدگی
قابل توجه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس