صفت ( adjective )
• (1) تعریف: extremely noticeable or prominent; conspicuous; important.
• مترادف: conspicuous, important, noticeable, outstanding, prominent, pronounced, significant
• متضاد: minor
• مشابه: big, egregious, evident, flagrant, glaring, manifest, marked, meaningful, noteworthy, obvious, palpable, primary, striking
• مترادف: conspicuous, important, noticeable, outstanding, prominent, pronounced, significant
• متضاد: minor
• مشابه: big, egregious, evident, flagrant, glaring, manifest, marked, meaningful, noteworthy, obvious, palpable, primary, striking
- Using all capital letters will make the important words more salient.
[ترجمه گوگل] استفاده از تمام حروف بزرگ کلمات مهم را برجسته تر می کند
[ترجمه ترگمان] استفاده از همه حروف بزرگ، کلمات مهم را برجسته تر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] استفاده از همه حروف بزرگ، کلمات مهم را برجسته تر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I remember the salient points of the discussion but not all the details.
[ترجمه گوگل] من نکات برجسته بحث را به خاطر می آورم اما همه جزئیات را نه
[ترجمه ترگمان] من نکات برجسته بحث را به یاد دارم اما همه جزئیات را نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من نکات برجسته بحث را به یاد دارم اما همه جزئیات را نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: projecting or protruding outward.
• مترادف: projecting, prominent, protrudent, protrusive, protuberant
• مشابه: bulgy, convex, eminent
• مترادف: projecting, prominent, protrudent, protrusive, protuberant
• مشابه: bulgy, convex, eminent
- a salient line
اسم ( noun )
مشتقات: saliently (adv.)
مشتقات: saliently (adv.)
• (1) تعریف: an angle or part that projects or protrudes.
• مترادف: bulge, jut, projection, prominence, protrusion, salience
• مترادف: bulge, jut, projection, prominence, protrusion, salience
• (2) تعریف: the section of a battle line that projects toward the enemy.