sale

/ˈseɪl//seɪl/

معنی: حراج، بازار فروش، فروش
معانی دیگر: مزایده (auction هم می گویند)، فروش با تخفیف، (جمع) دریافتی ها، فروش ها، قابل فروش حراج

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: for sale
(1) تعریف: the act of exchanging goods for money.
مشابه: buy

(2) تعریف: a specific instance of selling goods or property.
مشابه: buy

(3) تعریف: a selling of goods for a lower price than usual.
مشابه: special

جمله های نمونه

1. a sale of hurt books
حراج کتاب های آسیب دیده

2. auto sale and service
فروش و تعمیر اتومبیل

3. on sale days, shoppers mob lallehzar
در روزهای حراج خریداران در لاله زار غوغا بپا می کنند.

4. the sale advertisement was a hook to attract customers
آگهی حراج،قلابی برای جلب مشتری بود.

5. the sale of alcoholic beverages has been outlawed
فروش نوشابه های الکلی غیرقانونی شده است.

6. the sale of alcoholic drinks has been illegalized for some years
چند سال است که فروش نوشابه های الکلی غیرقانونی شده است.

7. the sale of narcotics is forbidden
فروش مواد مخدر ممنوع است.

8. volume sale of books
عمده فروشی کتاب

9. bring-and-buy sale
(انگلیس) حراج برای مصارف خیریه

10. for sale
برای فروش،فروشی

11. jumble sale
(انگلیس) حراج اشیای متفرقه و مستعمل (معمولا به سود امور خیریه)

12. on sale
(در معرض) حراج،در حال فروش با تخفیف

13. on sale
در معرض فروش،در معرض حراج

14. a cash sale
حراج نقدی

15. a clearance sale
حراج به منظور بازکردن جا (برای کالای فصل جدید)

16. a distress sale
حراج از روی ناچاری

17. a garage sale
حراج اشیای مستعمل خانگی (توسط خانه دار)

18. a remnant sale
حراج قسمت انتهایی توپ های پارچه

19. a storewide sale
حراج سرتاسری فروشگاه

20. an after-norooz sale
حراج بعد از نوروز

21. bill of sale
بیع نامه،سند فروش

22. make a sale
فروش کردن،موفق به فروش چیزی شدن

23. apples are on sale
سیب را با تخفیف می فروشند.

24. to ring a sale
فروش را (با دریافت پول و قرار دادن در صندوق) ثبت کردن

25. to swing a sale by entertaining the customer
با پذیرایی از مشتری فروش را به انجام رساندن

26. i arranged for the sale of the house
ترتیب فروش خانه را دادم.

27. this book is on sale in all bookstores
این کتاب در کلیه ی کتاب فروشی ها فروخته می شود.

28. a worldwide slump in the sale of computers
کاهش فروش کامپیوتر در سرتاسر جهان

29. he signed the instrument of sale
او سند فروش را امضا کرد.

30. profits issuing out of the sale of stocks
سودی که از فروش سهام عاید می شود

31. she finally consented to the sale of her jewelry
او بالاخره به فروش جواهراتش تن در داد.

32. they found the terms of sale disadvantageous
در نظر آنان شرایط فروش مقرون به صرفه نبود.

33. this house is not for sale
این خانه فروشی نیست.

34. art dealers were flocking to the sale of renaissance paintings
دلال های اشیای هنری به محل حراج نقاشی های رنسانس هجوم می آوردند.

35. shoes sold at cost in the sale
کفش هایی که در حراج به قیمت تمام شده به فروش می رفت

36. the house is now up for sale
اکنون خانه در معرض فروش است.

37. they are offering their house for sale
آنها خانه ی خود را به معرض فروش گذاشته اند.

38. i bought this dress at rustami store's sale
این پیراهن را از حراج فروشگاه رستمی خریدم.

39. i hope this book will have a large sale
امیدوارم این کتاب فروش خوبی داشته باشد.

40. he talked to ten prospects but faild to make a sale
او با ده خریدار احتمالی صحبت کرد ولی موفق به فروش نشد.

مترادف ها

حراج (اسم)
auction, sale, outcry, public sale

بازار فروش (اسم)
outlet, sale

فروش (اسم)
sale, sales

تخصصی

[حقوق] فروش، بیع
[نساجی] حراج - فروش
[ریاضیات] فروش، حراج

انگلیسی به انگلیسی

• commercial transaction in which one party buys an item from another party; instance of offering goods at a reduced price; demand for merchandise; auction
the sale of goods is the selling of them for money.
the sales of a product are the quantity that is sold.
the part of a company that deals with sales deals with selling the company's products.
a sale is an occasion when a shop sells things at less than their normal price.
a sale is also an event at which goods are sold to the person who offers the highest price.
if something is for sale or up for sale, its owner is trying to sell it.
products that are on sale can be bought in shops.

پیشنهاد کاربران

فروش
مثال: They had a huge sale at the store.
آن ها یک فروش بزرگ در فروشگاه داشتند.
Sale means selling things for money.
حراج، بازار فروش، فروش
sale: فروش
در سایتهای کاریابی I'm for sale
متقاضی استخدام معنی می دهد
بیع
Means selling things for money
فروش با تخفیف زیاد
فروش زیر قیمت معمول
فروش ویژه
Uk بریتیش ها میگن in the sale
US امریکایی ها میگن on sale
در حراج
They are on sale
They are in the sale
sale ( اقتصاد )
واژه مصوب: حراج
تعریف: فروش ویژۀ کالا یا خدمات با قیمت کاهش یافته
Sale=فروختن چیزی برای پول
مثال
She is sell her house so she can buy a new house
به معنی حراج
period when a shop sells things at a lower price than normal
فروش
حراج
Sale means selling things for money
{ حراج 💲 }
فروش
حراج

Sale means selling things for money
فروش 💵حراج 💶💰
get a product to a person and give money instead of that
آف خورده
حراج
Sale means sale thing _for example saleperson sale something for somboy
فروختن یه چیزی برای پول دراوردن
فروش، حراج، آف👏👏
Sale means selling things for money.
💶💷👛💴💵
Means selling thing for money
فروش
. Sale means selling thing for money
selling thing for money
فروش

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)

بپرس