salaried

/ˈsælərid//ˈsælərɪd/

معنی: حقوق بگیر، دارای حقوق، کارمند حقوق بگیر
معانی دیگر: دارای حقوق یا مزد، وظیفه خوار، مواجب بگیر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: receiving a salary.

- a salaried worker
[ترجمه آتنا حشمت ] کار حقوق بگیر
|
[ترجمه گوگل] یک کارگر حقوق بگیر
[ترجمه ترگمان] یک کارگر حقوق بگیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: involving the payment of a salary.

- salaried work
[ترجمه گوگل] کار حقوقی
[ترجمه ترگمان] فعالیت های حقوق بگیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. salaried people are always more pinched by inflation
تورم همیشه حقوق بگیرها را بیشتر در تنگنا قرار می دهد.

2. a salaried position
شغل با حقوق

3. inflation hurts salaried people more
تورم،بیشتر به حقوق بگیرها صدمه می زند.

4. inflation has worked to the detriment of salaried people
تورم به زیان حقوق بگیرها بوده است.

5. James accepted the generously salaried job at the bank.
[ترجمه گوگل]جیمز شغل سخاوتمندانه در بانک را پذیرفت
[ترجمه ترگمان]جیمز این کار را سخاوتمندانه در بانک پذیرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Both wage-earners and salaried officials were protected by the new regulations.
[ترجمه گوگل]هم حقوق بگیران و هم مقامات حقوق بگیر توسط مقررات جدید حمایت می شدند
[ترجمه ترگمان]هر دو حقوق کارگران و کارمندان حقوق بگیر با مقررات جدید محافظت می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Are you a wage - earner or salaried?
[ترجمه گوگل]حقوق بگیر هستید یا حقوق بگیر؟
[ترجمه ترگمان]آیا شما در حقوق - یا حقوق بگیر هستید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. With current inflation most wage-earners or salaried employees have regular increases in basic remuneration.
[ترجمه گوگل]با تورم فعلی، بیشتر حقوق بگیران یا کارمندان حقوق بگیر افزایش منظمی در حقوق پایه دارند
[ترجمه ترگمان]با تورم فعلی، اغلب کارگران حقوق بگیر و یا کارکنان حقوق بگیر مرتبا در پاداش اولیه افزایش پیدا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The salaried partner is frequently encountered in modern solicitors' firms.
[ترجمه گوگل]شریک حقوق بگیر اغلب در شرکت های وکلا مدرن مواجه می شود
[ترجمه ترگمان]شریک حقوق بگیر مرتبا در شرکت های حقوقی مدرن با آن مواجه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He's salaried every week.
[ترجمه گوگل]هر هفته حقوق میگیره
[ترجمه ترگمان]هر هفته حقوق می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Yes, For a salaried worker like me, gambling may be the only way to rake in.
[ترجمه گوگل]بله، برای کارگر حقوق بگیری مثل من، قمار ممکن است تنها راه ورود به این موضوع باشد
[ترجمه ترگمان]بله، برای یک کارگر حقوق بگیر مانند من شاید تنها راهی باشد که آن را جمع و جور کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The high - salaried manager replaced the business tycoon.
[ترجمه گوگل]مدیری با حقوق بالا جایگزین سرمایه دار تجارت شد
[ترجمه ترگمان]مدیر عالی رتبه حقوق بگیر دولت جدید را جایگزین کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He is not be boss but salaried employee.
[ترجمه گوگل]او رئیس نیست بلکه کارمند حقوق بگیر است
[ترجمه ترگمان]او رئیس و کارمند حقوق بگیر نخواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The company had a good pension scheme for the salaried employees and an ungenerous scheme for the hourly paid.
[ترجمه گوگل]این شرکت یک طرح بازنشستگی خوب برای کارمندان حقوق بگیر و یک طرح سخاوتمندانه برای حقوق ساعتی داشت
[ترجمه ترگمان]این شرکت یک طرح بازنشستگی خوب برای کارمندان حقوق بگیر و یک طرح ungenerous برای دست مزد ساعتی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حقوق بگیر (صفت)
pensionary, salaried

دارای حقوق (صفت)
salaried

کارمند حقوق بگیر (صفت)
salaried

تخصصی

[نساجی] حقوق بگیر - روزمزد

انگلیسی به انگلیسی

• receiving a salary, paid a salary; eligible for a salary, having a salary
salaried people receive a salary.

پیشنهاد کاربران

بپرس