sailer

/ˈseɪlər//ˈseɪlə/

معنی: ملوان، ملاح، دریا نورد، قایق بادبانی، ناوی
معانی دیگر: (کشتی) - رو، - رونده، کشتی (به ویژه اگر بادبان داشته باشد)، ناو، sailor دریا نورد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a ship using a sail or sails, esp. with reference to how it sails.

- a fast sailer
[ترجمه گوگل] یک ملوان سریع
[ترجمه ترگمان] که کشتی سریعی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a quick sailer
(ناو) تندرو

2. A very strong. . . ship, and a pretty good sailer.
[ترجمه گوگل]یک بسیار قوی کشتی و یک ملوان خوب
[ترجمه ترگمان]کشتی بسیار قوی و کشتی بسیار خوبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Mr. Sailer decided not to force her to change, but to let her be fast her way.
[ترجمه گوگل]آقای سیلر تصمیم گرفت که او را مجبور به تغییر نکند، بلکه به او اجازه دهد تا در مسیر خود سریع عمل کند
[ترجمه ترگمان]اقای sailer تصمیم گرفت او را مجبور نکند که تغییر کند، اما به او اجازه می داد که به سرعت خودش را به راه خود ادامه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Mr. Sailer says he likes to allow skiers to "coach themselves" to some extent.
[ترجمه گوگل]آقای سیلر می گوید دوست دارد به اسکی بازان اجازه دهد تا حدی "خود را مربیگری کنند"
[ترجمه ترگمان]آقای sailer می گوید دوست دارد به اسکی بازان اجازه دهد تا خود را \"مربی\" کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. "She would be there every day, every night, every weekend," says Erich Sailer, the longtime coach at Buck Hill.
[ترجمه گوگل]اریش سیلر، مربی قدیمی باک هیل می گوید: «او هر روز، هر شب، هر آخر هفته آنجا بود
[ترجمه ترگمان]اریک sailer، مربی طولانی مدت باک هیل می گوید: \" هر روز، هر شب، هر هفته آنجا خواهد بود \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. And finally, our biggest item of the night, the 22 - foot gentleman's day sailer sailboat.
[ترجمه گوگل]و در نهایت، بزرگترین آیتم ما در شب، قایق بادبانی 22 پایی روز آقایان
[ترجمه ترگمان]و در آخر بزرگ ترین مورد شب، قایق و قایق دو پای پیاده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ملوان (اسم)
gob, sailor, seaman, seafarer, mariner, sailer, jack tar, leatherneck, sailorman

ملاح (اسم)
sailor, mariner, sailer, jack tar

دریا نورد (اسم)
sailor, seafarer, mariner, sailer, navigator, seagoing, shipper, seagoer

قایق بادبانی (اسم)
sailor, sailer, sailboat

ناوی (اسم)
sailor, sailer, scaphoid

انگلیسی به انگلیسی

• sailing vessel (boat or ship) which has specified sailing characteristics (such as heavy sailer, a fast sailer etc.)

پیشنهاد کاربران

بپرس