sadly

/ˈsæd.li//ˈsædli/

1- به طور غم انگیز، با غم 2- متاسفانه، به طور تاسف آور، غمگینانه، محزونانه، بسیار بد، سخت

بررسی کلمه

قید ( adverb )
(1) تعریف: in a manner that exhibits or expresses sadness.
مترادف: mournfully, sorrowfully
متضاد: cheerfully, gaily, happily, joyfully

- She spoke sadly of the loss of her husband.
[ترجمه sss] آن زن با ناراحتی درمورد از دست دادن همسرش صحبت میکرد.
|
[ترجمه گوگل] او با ناراحتی از از دست دادن همسرش گفت
[ترجمه ترگمان] با اندوه از دست دادن شوهرش حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: unfortunately.
مترادف: unfortunately

- Sadly, he did not live to see his son's astounding success.
[ترجمه گوگل] متأسفانه، او نتوانست موفقیت خیره کننده پسرش را ببیند
[ترجمه ترگمان] متاسفانه او زنده نبود تا شاهد موفقیت شگفت انگیز پسرش باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. sadly
1- به طور غم انگیز،با غم 2- متاسفانه،به طور تاسف آور

2. they are sadly mistaken
به طرز تاسف آوری در اشتباهند.

3. on its turret we saw a ringdove sitting / sadly saying cuckoo? cuckoo?
(خیام) دیدیم که بر کنگره اش فاخته ای / بنشسته و می گفت که کوکو؟ کوکو؟

4. Sadly, the text is marred by careless errors.
[ترجمه گوگل]متأسفانه، متن با اشتباهات بی دقتی خدشه دار شده است
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، متن با خطاهای سرسری خراب شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Sadly, my feelings for him were not reciprocated.
[ترجمه گوگل]متأسفانه احساس من نسبت به او متقابل نبود
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، احساسات من نسبت به اون جبران نشده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. England's defeat in the third test match was sadly predictable.
[ترجمه گوگل]شکست انگلیس در سومین بازی آزمایشی متاسفانه قابل پیش بینی بود
[ترجمه ترگمان]شکست انگلستان در مسابقه تست سوم بسیار قابل پیش بینی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Enthusiasm has been sadly lacking these past months at work.
[ترجمه گوگل]شور و شوق متأسفانه در این ماه های گذشته در محل کار کم شده است
[ترجمه ترگمان]اشتیاق به شدت فقدان این ماه های گذشته در سر کار بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. "I must part you now,"he said sadly to the mother and child.
[ترجمه گوگل]با ناراحتی خطاب به مادر و فرزند گفت: «الان باید از شما جدا شوم
[ترجمه ترگمان]وی غمگینانه به مادر و فرزند گفت: \" من اکنون باید از شما جدا شوم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The spirit of fair play is sadly missing from the sport these days.
[ترجمه گوگل]این روزها متأسفانه روح بازی جوانمردانه در این ورزش گم شده است
[ترجمه ترگمان]این روزها روح بازی منصفانه از ورزش تنگ نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They had hoped to win and were sadly disappointed.
[ترجمه گوگل]آنها امیدوار بودند که برنده شوند و متأسفانه ناامید شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها امیدوار بودند که پیروز شوند و اندوهگین باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He'll be sadly missed. He was a real character.
[ترجمه گوگل]او متأسفانه از دست خواهد رفت او یک شخصیت واقعی بود
[ترجمه ترگمان]دلش برای او تنگ خواهد شد اون یه شخصیت واقعی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Sadly, both he and my mother died of cancer.
[ترجمه گوگل]متأسفانه هم او و هم مادرم بر اثر سرطان فوت کردند
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، هر دو اون و مادرم از سرطان مرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The incident has sadly only served to highlight the differences within the party.
[ترجمه گوگل]این حادثه متأسفانه تنها به نشان دادن اختلافات درون حزبی کمک کرده است
[ترجمه ترگمان]این رویداد متاسفانه تنها برای برجسته کردن تفاوت ها در حزب کار کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Sadly, the feud sums up the relationship between Lord Bath and the man who succeeds him.
[ترجمه گوگل]متأسفانه، این دشمنی رابطه بین لرد باث و مردی که جانشین او می شود را خلاصه می کند
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، این دشمنی که بین لرد بث و مردی که به او کمک کرده بود، زیاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I must sadly decline your generous invitation.
[ترجمه گوگل]متأسفانه باید دعوت سخاوتمندانه شما را رد کنم
[ترجمه ترگمان]متاسفانه دعوت generous رو رد می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He wrote many articles for the now sadly defunct newspaper, the Daily Correspondent.
[ترجمه گوگل]او مقالات زیادی برای روزنامه‌ای که اکنون متأسفانه منقرض شده است، روزنامه‌نگار دیلی نوشت
[ترجمه ترگمان]او مقالات زیادی برای روزنامه به تازگی از بین رفته را برای روزنامه پیام امروز نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Sadly, after eight years of marriage they had grown apart.
[ترجمه گوگل]متأسفانه پس از هشت سال ازدواج آنها از هم جدا شده بودند
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، بعد از هشت سال زناشویی، از هم جدا شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• unhappily, despondently, morosely; regretfully, unfortunately

پیشنهاد کاربران

۱. غمگنانه، محزونانه، با حزن، با اندوه، با حالتی غم زده
۲. به طور تاسف آوری، به طرز رقت باری، به طرز اسف باری، بدجوری
۳. متاسفانه، بدبختانه، با کمال تأسف
⚫ ( زبان ما درحال گذار به واژه های درست و گاه تازه است )

⚫ واژه ی برنهاده: اندوهانه

⚫ نگارش به خط لاتین: Anduhāne

⚫ آمیخته از: اندوه ( sad ) و �‍انه� ( ly )

⚫ همه ی پیشنهادها برابرنهاده های یک یا چندیِک از اینها اند:
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگستان زبان و ادب، پارسی انجمن، بازدیسان پارسی، دکتر حیدری ملایری، دکتر حسابی، دکتر ادیبسلطانی

⚫ سایِن ها ( nuances ) را باهم جابجا نشناسیم.

متاسفانه، بدبختانه، از بد روزگار
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : sadden
✅️ اسم ( noun ) : sadness / sadism / sadist
✅️ صفت ( adjective ) : sad / sadistic
✅️ قید ( adverb ) : sadly / sadistically
از بد روزگار
Sadly, I'll have to say goodbye for now
دریغا، که باید ( ناچارم. . . ) خداحافظی کنم فعلا
for now ( فعلا ، در این لحظه، برای حالا )
in a way in sad
✅وقتی مفهوم کلی جمله در مسیر تاسف و ناراحتیست. . . sadly به عنوان قید نشان دهنده ابراز تاسف گوینده یا نویسنده می باشد.
👈با ابراز دریغ ( ناراحتز و تاسف👉
مثال:
Sadly, I'll have to say goodbye for now and, if you're curious about my podcast, you'll need to listen to the following episodes.
...
[مشاهده متن کامل]

متأسفانه
شوربختانه
به طور غم انگیزی
بطور غم انگیزی
غم گین کننده. تاسف بار . ناراحت کننده .
در زبان ترکی:ناراحات إلیین شی
به طور غم انگیز

تاسف آور
in an unfortunate way
with sadness
با ابراز تاسف، با عرض تاسف
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس