1. sadly
1- به طور غم انگیز،با غم 2- متاسفانه،به طور تاسف آور
2. they are sadly mistaken
به طرز تاسف آوری در اشتباهند.
3. on its turret we saw a ringdove sitting / sadly saying cuckoo? cuckoo?
(خیام) دیدیم که بر کنگره اش فاخته ای / بنشسته و می گفت که کوکو؟ کوکو؟
4. Sadly, the text is marred by careless errors.
 [ترجمه گوگل]متأسفانه، متن با اشتباهات بی دقتی خدشه دار شده است 
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، متن با خطاهای سرسری خراب شده است 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
5. Sadly, my feelings for him were not reciprocated.
 [ترجمه گوگل]متأسفانه احساس من نسبت به او متقابل نبود 
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، احساسات من نسبت به اون جبران نشده 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
6. England's defeat in the third test match was sadly predictable.
 [ترجمه گوگل]شکست انگلیس در سومین بازی آزمایشی متاسفانه قابل پیش بینی بود 
[ترجمه ترگمان]شکست انگلستان در مسابقه تست سوم بسیار قابل پیش بینی بود 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
7. Enthusiasm has been sadly lacking these past months at work.
 [ترجمه گوگل]شور و شوق متأسفانه در این ماه های گذشته در محل کار کم شده است 
[ترجمه ترگمان]اشتیاق به شدت فقدان این ماه های گذشته در سر کار بوده است 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
8. "I must part you now,"he said sadly to the mother and child.
 [ترجمه گوگل]با ناراحتی خطاب به مادر و فرزند گفت: «الان باید از شما جدا شوم 
[ترجمه ترگمان]وی غمگینانه به مادر و فرزند گفت: \" من اکنون باید از شما جدا شوم \" 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
9. The spirit of fair play is sadly missing from the sport these days.
 [ترجمه گوگل]این روزها متأسفانه روح بازی جوانمردانه در این ورزش گم شده است 
[ترجمه ترگمان]این روزها روح بازی منصفانه از ورزش تنگ نمی شود 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
10. They had hoped to win and were sadly disappointed.
 [ترجمه گوگل]آنها امیدوار بودند که برنده شوند و متأسفانه ناامید شدند 
[ترجمه ترگمان]آن ها امیدوار بودند که پیروز شوند و اندوهگین باشند 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
11. He'll be sadly missed. He was a real character.
 [ترجمه گوگل]او متأسفانه از دست خواهد رفت او یک شخصیت واقعی بود 
[ترجمه ترگمان]دلش برای او تنگ خواهد شد اون یه شخصیت واقعی بود 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
12. Sadly, both he and my mother died of cancer.
 [ترجمه گوگل]متأسفانه هم او و هم مادرم بر اثر سرطان فوت کردند 
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، هر دو اون و مادرم از سرطان مرد 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
13. The incident has sadly only served to highlight the differences within the party.
 [ترجمه گوگل]این حادثه متأسفانه تنها به نشان دادن اختلافات درون حزبی کمک کرده است 
[ترجمه ترگمان]این رویداد متاسفانه تنها برای برجسته کردن تفاوت ها در حزب کار کرده است 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
14. Sadly, the feud sums up the relationship between Lord Bath and the man who succeeds him.
 [ترجمه گوگل]متأسفانه، این دشمنی رابطه بین لرد باث و مردی که جانشین او می شود را خلاصه می کند 
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، این دشمنی که بین لرد بث و مردی که به او کمک کرده بود، زیاد است 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
15. I must sadly decline your generous invitation.
 [ترجمه گوگل]متأسفانه باید دعوت سخاوتمندانه شما را رد کنم 
[ترجمه ترگمان]متاسفانه دعوت generous رو رد می کنم 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
16. He wrote many articles for the now sadly defunct newspaper, the Daily Correspondent.
 [ترجمه گوگل]او مقالات زیادی برای روزنامهای که اکنون متأسفانه منقرض شده است، روزنامهنگار دیلی نوشت 
[ترجمه ترگمان]او مقالات زیادی برای روزنامه به تازگی از بین رفته را برای روزنامه پیام امروز نوشت 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
17. Sadly, after eight years of marriage they had grown apart.
 [ترجمه گوگل]متأسفانه پس از هشت سال ازدواج آنها از هم جدا شده بودند 
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، بعد از هشت سال زناشویی، از هم جدا شده بودند 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید