saddening

جمله های نمونه

1. It saddened me that I would never see them again.
[ترجمه گوگل]غمگینم کرد که دیگر هرگز آنها را نخواهم دید
[ترجمه ترگمان]مرا ناراحت می کرد که دیگر آن ها را نخواهم دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The failures and reverses which await men - and one after another sadden the brow of youth - add a dignity to the prospect of human life, which no Arcadian success would do.
[ترجمه گوگل]شکست‌ها و معکوس‌هایی که در انتظار مردان است - و یکی پس از دیگری پیشانی جوانی را غمگین می‌کند - به چشم‌انداز زندگی انسان عزت می‌بخشد، کاری که هیچ موفقیت آرکادی انجام نمی‌دهد
[ترجمه ترگمان]شکسته ای و reverses که در انتظار مردان است - و یکی پس از دیگری، پیشانی جوانان را غمگین می کند - به چشم انداز زندگی بشری که هیچ گونه موفقیتی را به دست نمی آورد، می افزاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The cruelty in the world saddens me incredibly.
[ترجمه گوگل]ظلم و ظلم در دنیا مرا به طرز باورنکردنی غمگین می کند
[ترجمه ترگمان]بی رحمی در جهان مرا به شدت ناراحت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Those who knew him are saddened by his death.
[ترجمه گوگل]کسانی که او را می شناختند از مرگش اندوهگین هستند
[ترجمه ترگمان]کسانی که او را می شناختند، از مرگ او ناراحت بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. My little cat's death saddened me.
[ترجمه گوگل]مرگ گربه کوچولو من را ناراحت کرد
[ترجمه ترگمان]مرگ گربه کوچک من مرا ناراحت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Not pleased by external gains, not saddened by personal losses.
[ترجمه گوگل]از دستاوردهای بیرونی راضی نیستیم، از ضررهای شخصی غمگین نیستم
[ترجمه ترگمان]نه تنها از دست منافع خارجی راضی نیست، بلکه از ضرر شخصی ناراحت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The bad news saddened me.
[ترجمه گوگل]خبر بد من را ناراحت کرد
[ترجمه ترگمان] خبر بد من رو ناراحت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He saddened at the memory of her death.
[ترجمه گوگل]او از یاد مرگ او غمگین شد
[ترجمه ترگمان]از خاطره مرگش ناراحت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Fans were saddened to see the former champion play so badly.
[ترجمه گوگل]هواداران از دیدن بازی بد این قهرمان سابق ناراحت شدند
[ترجمه ترگمان]طرفداران از دیدن این که قهرمان سابق خیلی بد بازی می کند، ناراحت بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was disappointed and saddened that legal argument had stopped the trial.
[ترجمه گوگل]او ناامید و غمگین بود که بحث حقوقی دادگاه را متوقف کرده بود
[ترجمه ترگمان]او نومید شد و غمگین شد که بحث قانونی دادگاه را متوقف کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I saddened at the memory of his death.
[ترجمه گوگل]با یاد مرگش ناراحت شدم
[ترجمه ترگمان]از خاطره مرگش ناراحت بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Don't sadden your friends and gladden your enemies.
[ترجمه گوگل]دوستان خود را ناراحت و دشمنان خود را خوشحال نکنید
[ترجمه ترگمان]دوستانت را ناراحت نکن و enemies را شاد کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You can sigh away half your youth if you choose to allow failed relationship to sadden you.
[ترجمه گوگل]اگر بخواهید اجازه دهید رابطه ناموفق شما را غمگین کند، می توانید نیمی از جوانی خود را آه بکشید
[ترجمه ترگمان]اگر دلت بخواهد این رابطه شکست خورده را تحمل کنی، تو هم می توانی نصف جوانی خود را از دست بدهی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She was saddened by her son's ingratitude.
[ترجمه گوگل]او از ناسپاسی پسرش ناراحت شد
[ترجمه ترگمان]از حق ناشناسی پسرش ناراحت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. You can't begin to imagine how much that saddens me.
[ترجمه گوگل]نمی توانید تصور کنید که چقدر من را ناراحت می کند
[ترجمه ترگمان]تو نمیتونی تصور کنی که چقدر منو ناراحت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[نساجی] روش پس دندانه - روش دندانه پس از رنگرزی پشم با رنگینه کرومی

انگلیسی به انگلیسی

• causing sadness, causing unhappiness, causing despondency

پیشنهاد کاربران

بپرس