1. He was a sacrificial lamb to a system that destroyed him.
[ترجمه گوگل]او یک بره قربانی سیستمی بود که او را نابود کرد
[ترجمه ترگمان]او یک بره قربانی به سیستمی بود که او را نابود کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. I am not going to be a sacrificial lamb on the altar of political correctness.
[ترجمه گوگل]قرار نیست بره قربانی در قربانگاه صحت سیاسی باشم
[ترجمه ترگمان]من نباید بره قربانی در محراب اصلاحات سیاسی باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The victim was tied to a sacrificial altar.
[ترجمه گوگل]قربانی را به قربانگاه قربانی بسته بودند
[ترجمه ترگمان]قربانی به یه محراب قربانی بسته شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The priest held up the head of the sacrificial goat.
[ترجمه گوگل]کشیش سر بز قربانی را بالا گرفت
[ترجمه ترگمان]کشیش سر بز قربانی را بالا گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. They made sacrificial offerings to the gods.
[ترجمه گوگل]آنها برای خدایان قربانی می کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها برای خدایان قربانی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. We knew the department would be a sacrificial lamb when the time came to cut staff.
[ترجمه گوگل]ما میدانستیم که وقتی زمان کاهش کارمندان فرا برسد، این بخش یک بره قربانی خواهد بود
[ترجمه ترگمان]ما می دانستیم که وقتی زمانش برسد، اداره یک بره قربانی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Our department became the sacrificial lamb when the company decided to downsize .
[ترجمه گوگل]زمانی که شرکت تصمیم به کوچک سازی گرفت، بخش ما تبدیل به بره قربانی شد
[ترجمه ترگمان]وقتی این شرکت تصمیم به کاهش اندازه آن ها گرفت، بخش ما قربانی قربانی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. And at their feet, a white-clad sacrificial victim, was the body.
[ترجمه گوگل]و در پای آنها، قربانی سفیدپوش، جسد بود
[ترجمه ترگمان]و در پای آن ها قربانی یک قربانی سفید پوش، جسد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He cast Alvin as a sacrificial fowl-carrier instead, but Alvin pulled out altogether when he became sick with mononucleosis.
[ترجمه گوگل]او به جای آن، آلوین را به عنوان یک پرنده حامل قربانی انتخاب کرد، اما آلوین زمانی که به مونونوکلئوز مبتلا شد، به کلی کنار کشید
[ترجمه ترگمان]به جای او آلوین را به عنوان یک پرنده شکاری قربانی کرد، اما به جای آن که با mononucleosis مریض شود به کلی از آنجا دور شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. And the sacrificial victim is yourself.
11. He had to shift the blame, find a sacrificial victim.
[ترجمه گوگل]او باید تقصیر را از بین می برد، یک قربانی قربانی پیدا می کرد
[ترجمه ترگمان]باید مقصر رو عوض می کرد و قربانی قربانی رو پیدا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. There were probably also sacrificial tables and statues of deities, like the clay goddess found at the sacred enclosure of Sachturia.
[ترجمه گوگل]احتمالاً میزهای قربانی و مجسمه های خدایان نیز وجود داشته است، مانند الهه گلی که در محوطه مقدس Sachturia یافت می شود
[ترجمه ترگمان]احتمالا جداول و مجسمه خدایان، مانند ربه النوع گلی که در محوطه مقدس of پیدا شده بود، وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Would she take pleasure in sacrificial murder?
[ترجمه گوگل]آیا او از قتل قربانی لذت می برد؟
[ترجمه ترگمان]آیا او از قتل قربانی لذت می برد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Is she perhaps a sacrificial victim?
[ترجمه گوگل]آیا او شاید یک قربانی قربانی است؟
[ترجمه ترگمان]آیا او قربانی قربانی است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید