sacramental

/ˌsækrəˈmentl̩//ˌsækrəˈmentl̩/

معنی: وابسته به مراسم مذهبی
معانی دیگر: وابسته به مراسم اصلی مذهبی، وابسته به شعائر دینی، همانند مراسم اصلی مذهبی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: sacramentally (adv.)
(1) تعریف: of, concerning, used in, or resembling a sacrament.

(2) تعریف: sacred or holy, as a duty or obligation.

جمله های نمونه

1. The Eucharist refers to the sacramental bread and wine.
[ترجمه گوگل]عشای ربانی به نان و شراب مقدس اشاره دارد
[ترجمه ترگمان]قربانی مقدس به نان مقدس و شراب اشاره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The sacramental functions these women could not perform were executed by circuit-riding priests.
[ترجمه گوگل]اعمال مقدسی که این زنان نمی توانستند انجام دهند توسط کشیشان مدار سوار اجرا می شد
[ترجمه ترگمان]وظایف مذهبی این زنان نمی توانستند اجرا شوند، توسط کشیش های circuit اجرا می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He mentioned the possibility of sacramental confession at the time of Lent.
[ترجمه گوگل]وی امکان اعتراف مقدس را در زمان عید ذکر کرد
[ترجمه ترگمان]در ایام پرهیز از امکان اعتراف مذهبی به آن اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The Standing might constitute a breach of sacramental etiquette, but it was hardly a breach of the peace.
[ترجمه گوگل]ایستادن ممکن است نقض آداب مقدس باشد، اما به سختی نقض صلح بود
[ترجمه ترگمان]ایستادن ممکن است نقض اتیکت شرعی باشد، اما به سختی نقض صلح است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But they can not perform Catholic sacramental duties, such as hearing confession, offering Communion or giving last rites.
[ترجمه گوگل]اما آنها نمی توانند وظایف مقدس کاتولیک، مانند شنیدن اعتراف، ارائه عشای ربانی یا انجام آخرین مراسم را انجام دهند
[ترجمه ترگمان]اما آن ها نمی توانند وظایف مذهبی کاتولیک مانند اعتراف به اقرار را انجام دهند، در مراسم تناول عشای ربانی شرکت کنند و یا مناسک آخر را برگزار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The purpose of the interview isto produce a sacramental moment in which the human soul meets Godas revealed in Christ.
[ترجمه گوگل]هدف از مصاحبه ایجاد لحظه ای مقدس است که در آن روح انسان با خداهای مکشوف در مسیح ملاقات می کند
[ترجمه ترگمان]هدف از مصاحبه، ایجاد یک لحظه مذهبی است که در آن روح انسان با Godas که در مسیح دیده می شود، ملاقات می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The most potent flags assume a sacramental quality, as if the spirit of the nation is embodied in them, nowhere more so than in the Stars and Stripes.
[ترجمه گوگل]قدرتمندترین پرچم‌ها کیفیتی مقدس دارند، گویی روح ملت در آنها تجسم یافته است، در هیچ کجا بیشتر از ستاره‌ها و راه راه‌ها
[ترجمه ترگمان]قوی ترین پرچم ها یک کیفیت مذهبی را فرض می کنند، انگار که روح ملت در آن ها تجسم یافته است، و نه بیشتر در ستاره ها و نوارها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Monks, however, do not normally perform sacramental rituals for the laity, and would not normally officiate at baptisms and marriages.
[ترجمه گوگل]با این حال، راهبان معمولاً مراسم مذهبی را برای افراد غیر روحانی انجام نمی دهند و معمولاً در مراسم تعمید و ازدواج انجام نمی دهند
[ترجمه ترگمان]با این حال، مان کس به طور معمول مناسک مذهبی را برای عموم مردم عادی انجام نمی دهد و معمولا در مراسم ازدواج و ازدواج داوری نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Through a kind of sacramental rite at the family tomb, the father's struggle becomes the son's birthright.
[ترجمه گوگل]از طریق نوعی مراسم مذهبی در مقبره خانوادگی، مبارزه پدر به حق اولاد پسر تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]در یک نوع مراسم مذهبی در مقبره خانوادگی، مبارزه پدر به صورت حق طبیعی پسر تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A glittering display of silver-gilt sacramental objects has come from King John V's chapel at S?o Roque in Lisbon, the entire chapel made in Rome, blessed by the pope and then shipped to Portugal.
[ترجمه گوگل]نمایش پر زرق و برقی از اشیاء مقدس نقره‌ای طلایی شده از کلیسای پادشاه جان پنجم در S?o Roque در لیسبون، کل کلیسای کوچک ساخته شده در رم، توسط پاپ برکت و سپس به پرتغال فرستاده شده است
[ترجمه ترگمان]یک نمایش درخشان از اشیا مذهبی طلایی - طلایی از نمازخانه شاه جان در س o در لیسبون تمام نمازخانه رم را، که پاپ آن را تبرک کرده و سپس به پرتغال حمل می کرد، انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Some of the rites played a kind of sacramental role in the nation's imagination, conferring a healing reassurance.
[ترجمه گوگل]برخی از مناسک نوعی نقش مقدس در تخیل ملت ایفا می کردند و اطمینان شفابخشی را به مردم می دادند
[ترجمه ترگمان]برخی از این مناسک به نوعی نقش مذهبی در تخیل ملت را ایفا کردند و به او اطمینان دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Sacramental Marriage is a privileged participation in this new creation inaugurated with the proclamation of the Kingdom.
[ترجمه گوگل]ازدواج مقدس یک مشارکت ممتاز در این آفرینش جدید است که با اعلام پادشاهی افتتاح شد
[ترجمه ترگمان]ازدواج sacramental یک مشارکت ممتاز در این خلق جدید با اعلامیه پادشاهی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Zwingli did not see the need for a "sacramental union" in the Lord's Supper because of his modified understanding of sacraments.
[ترجمه گوگل]زوینگلی به دلیل درک اصلاح شده اش از مقدسات، نیازی به "اتحاد مقدس" در عشای ربانی ندید
[ترجمه ترگمان]تسوینگلی نیاز به یک \"اتحاد مذهبی\" را در مراسم عشای ربانی ندید، زیرا به خاطر فهم modified از آیینه ای مقدس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Manichaean worship included fasting, daily prayers, and sacramental meals which differed greatly Lord's Supper.
[ترجمه گوگل]عبادت مانوی شامل روزه، نمازهای روزانه، و غذای مقدس بود که با شام خداوند تفاوت زیادی داشت
[ترجمه ترگمان]پرستش Manichaean شامل روزه، نماز روزانه، و مراسم مذهبی بود که شام بسیار زیادی با هم داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وابسته به مراسم مذهبی (صفت)
sacramental

انگلیسی به انگلیسی

• object or ceremony instituted by the church and performed as a means of attaining grace (roman catholicism)
sacred, holy; pertaining to a sacrament

پیشنهاد کاربران

( مربوط به ) آیین های مقدس، ( مربوط به ) شعائر دینی، مقدس
↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم sanc/sacr/secr
📌 این ریشه، معادل "holy" و "sacred" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "holy" یا "sacred" مربوط هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

📂 مثال:
🔘 sanctuary: a ‘holy’ place of refuge or protection
🔘 sanctify: to make something ‘holy’ or sacred
🔘 sanction: an official approval, originally meaning to make ‘sacred’
🔘 sacred: considered ‘holy’ and deserving of reverence
🔘 sacrament: a religious rite considered ‘holy’
🔘 sacrifice: an offering made to a deity, considered ‘sacred’
🔘 sacrilegious: disrespectful toward something ‘sacred’
🔘 sacristy: a room in a church where ‘holy’ items are kept
🔘 sacrosanct: extremely ‘sacred’ and untouchable
🔘 consecrate: to declare something as ‘sacred’ or ‘holy’
🔘 desecrate: to treat something ‘holy’ with disrespect
🔘 execrate: to curse something as opposed to ‘holy’
🔘 sanctimonious: pretending to be morally ‘holy’ or superior
🔘 sacrificial: relating to giving up something for a ‘sacred’ purpose
🔘 sacristan: a person in charge of ‘sacred’ objects in a church

تقدیس کردن

بپرس