sabbatical

/səˈbætɪkl̩//səˈbætɪkl̩/

معنی: مربوط به یکشنبه
معانی دیگر: وابسته به روز تعطیل آخر هفته (شنبه یا یکشنبه)، (s کوچک) دوران استراحت، وابسته به این دوران، رجوع شود به: sabbatical leave، سبتی، شنبه ای

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: (l.c.) used or intended as a period of rest, as a periodic leave of absence.

(2) تعریف: pertaining or appropriate to the Sabbath.
اسم ( noun )
مشتقات: Sabbatic (adj.), Sabbatic (n.)
• : تعریف: (usu. l.c.) a leave of absence granted usu. every seven years, and usu. for a year, as to college and university faculty members; sabbatical year.

جمله های نمونه

1. He took a year's sabbatical from the Foreign Office.
[ترجمه گوگل]او یک سال مرخصی از وزارت خارجه گرفت
[ترجمه ترگمان]او یک دوره مطالعاتی یک ساله از وزارت امور خارجه گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She took a long sabbatical .
[ترجمه گوگل]او یک مرخصی طولانی گرفت
[ترجمه ترگمان]مرخصی طولانی گرفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She's on sabbatical for six months.
[ترجمه گوگل]او شش ماه است که در تعطیلات است
[ترجمه ترگمان]اون الان ۶ ماهه مرخصی داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He's been on sabbatical writing a novel.
[ترجمه گوگل]او در حال نوشتن یک رمان است
[ترجمه ترگمان]اون الان داره یک رمان مینویسه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He spent his sabbatical year doing research in Moscow.
[ترجمه گوگل]او سال تعطیلی خود را به تحقیق در مسکو گذراند
[ترجمه ترگمان]او یک سال مطالعاتی را در مسکو گذراند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Gross left on a sabbatical and never came back.
[ترجمه گوگل]گراس در یک تعطیلی ترک کرد و دیگر برنگشت
[ترجمه ترگمان]چندش از یه مرخصی استفاده کرد و دیگه برنگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He's going on sabbatical next fall.
[ترجمه لیلی] او در پاییز بعدی به مرخصی می رود
|
[ترجمه گوگل]او پاییز آینده به تعطیلات می رود
[ترجمه ترگمان]پاییز دیگه داره میره مرخصی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. An academic on a sabbatical, Farrel wondered?
[ترجمه گوگل]فارل از خود پرسید که یک دانشگاهی در یک دوره تعطیلی است؟
[ترجمه ترگمان]یک سال مرخصی، آن فارل چه فکر می کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Croft took a year's sabbatical to recover from a string of niggling injuries and is now raring to go again.
[ترجمه گوگل]کرافت یک سال تعطیلی طول کشید تا پس از یک رشته آسیب‌های ناخوشایند بهبود یابد و اکنون به ندرت می‌خواهد دوباره برود
[ترجمه ترگمان]کرافت قصد داشت یک سال مرخصی بگیرد و بعد دوباره مشتاق رفتن شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Dr Watson's away on sabbatical.
[ترجمه گوگل]دکتر واتسون در تعطیلات تعطیل است
[ترجمه ترگمان]دکتر وات سن در مرخصی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Apple chairman John Sculley took a sabbatical.
[ترجمه گوگل]جان اسکالی، رئیس اپل، مرخصی گرفت
[ترجمه ترگمان](جان اسکالی)، رئیس اپل، یک فرصت مطالعاتی را به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Small took a sabbatical and spent the 2002 - 2003 school year conducting her research.
[ترجمه گوگل]اسمال مرخصی گرفت و سال تحصیلی 2002 - 2003 را صرف انجام تحقیقات خود کرد
[ترجمه ترگمان]Small یک دوره مطالعاتی داشت و سال تحصیلی ۲۰۰۲ - ۲۰۰۳ را به انجام تحقیقاتش اختصاص داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A sabbatical year is a period during which people take a break from their normal routine of work.
[ترجمه گوگل]سال تعطیلی دوره ای است که در طی آن افراد از روال عادی کار خود استراحت می کنند
[ترجمه ترگمان]یک دوره مطالعاتی یک دوره زمانی است که در آن افراد از روال عادی کار خود استراحت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. During the sabbatical year, he closes his design company and doesn't accept any design request.
[ترجمه گوگل]در سال تعطیلی شرکت طراحی خود را تعطیل می کند و هیچ درخواست طراحی را نمی پذیرد
[ترجمه ترگمان]در طول سال تحصیلی، او شرکت طراحی خود را تعطیل کرد و هرگونه درخواست طراحی را قبول نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مربوط به یکشنبه (صفت)
sabbatical

انگلیسی به انگلیسی

• any authorized leave from one's job for rest or study
pertaining to the sabbath, pertaining to a weekly day of rest and religious observance (also sabbatic)
a sabbatical is a period of time during which a teacher or university lecturer can leave their normal teaching duties so that they can travel or study.

پیشنهاد کاربران

a period when someone, especially someone in a university job, stops doing their usual work in order to study or travel
مرخصی. فرصت مطالعاتی . سبتی
۱. {دانشگاه} فرصت مطالعاتی ۲. {مربوط به} فرصت مطالعاتی
مثال:
He took a year's sabbatical from the Foreign Office.
او یک سال فرصت مطالعاتی از وزارت امور خارجه گرفت.
دوره ای که یک فرد دانشگاهی ( استاد دانشگاه ) برای سفر یا مطالعه یا بیزینس، کارهای معمولش ( تدریس و. . . ) رو استاپ می کنه
/səˈb�tɪkəl/ noun [countable, uncountable]
take sabbatical
be away on sabbatical
go on sabbatical
on sabbatical
on a sabbatical
منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/sabbatical
فرصتی که به افراد شاغل در سازمان داده می شود که در خارج از سازمان به امور عام المنفعه بپردازند.
در دانشگاه: فرصت مطالعاتی ( 1 سال برای هر 7سال کار اساتید ) جهت مطالعه، مسافرت و تحقیق
در کار: مرخصی ( 1ماه تا 3 ماه معمولا بدون حقوق ) جهت بهبود شخصیت، رفع استرس و مطالعه فردی
فرصت مطالعاتی ( 6 ماهه ) برای دانشجویان دکتری
فرصت مطالعاتی
مرخصی استعلاجی

بپرس