معنی: مربوط به یکشنبهمعانی دیگر: وابسته به روز تعطیل آخر هفته (شنبه یا یکشنبه)، (s کوچک) دوران استراحت، وابسته به این دوران، رجوع شود به: sabbatical leave، سبتی، شنبه ای
• (1)تعریف: (l.c.) used or intended as a period of rest, as a periodic leave of absence.
• (2)تعریف: pertaining or appropriate to the Sabbath.
اسم ( noun )مشتقات: Sabbatic (adj.), Sabbatic (n.)
• : تعریف: (usu. l.c.) a leave of absence granted usu. every seven years, and usu. for a year, as to college and university faculty members; sabbatical year.
جمله های نمونه
1. He took a year's sabbatical from the Foreign Office.
[ترجمه گوگل]او یک سال مرخصی از وزارت خارجه گرفت [ترجمه ترگمان]او یک دوره مطالعاتی یک ساله از وزارت امور خارجه گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. She took a long sabbatical .
[ترجمه گوگل]او یک مرخصی طولانی گرفت [ترجمه ترگمان]مرخصی طولانی گرفته [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. She's on sabbatical for six months.
[ترجمه گوگل]او شش ماه است که در تعطیلات است [ترجمه ترگمان]اون الان ۶ ماهه مرخصی داره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He's been on sabbatical writing a novel.
[ترجمه گوگل]او در حال نوشتن یک رمان است [ترجمه ترگمان]اون الان داره یک رمان مینویسه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He spent his sabbatical year doing research in Moscow.
[ترجمه گوگل]او سال تعطیلی خود را به تحقیق در مسکو گذراند [ترجمه ترگمان]او یک سال مطالعاتی را در مسکو گذراند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Gross left on a sabbatical and never came back.
[ترجمه گوگل]گراس در یک تعطیلی ترک کرد و دیگر برنگشت [ترجمه ترگمان]چندش از یه مرخصی استفاده کرد و دیگه برنگشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He's going on sabbatical next fall.
[ترجمه لیلی] او در پاییز بعدی به مرخصی می رود
|
[ترجمه گوگل]او پاییز آینده به تعطیلات می رود [ترجمه ترگمان]پاییز دیگه داره میره مرخصی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. An academic on a sabbatical, Farrel wondered?
[ترجمه گوگل]فارل از خود پرسید که یک دانشگاهی در یک دوره تعطیلی است؟ [ترجمه ترگمان]یک سال مرخصی، آن فارل چه فکر می کرد؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Croft took a year's sabbatical to recover from a string of niggling injuries and is now raring to go again.
[ترجمه گوگل]کرافت یک سال تعطیلی طول کشید تا پس از یک رشته آسیبهای ناخوشایند بهبود یابد و اکنون به ندرت میخواهد دوباره برود [ترجمه ترگمان]کرافت قصد داشت یک سال مرخصی بگیرد و بعد دوباره مشتاق رفتن شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Dr Watson's away on sabbatical.
[ترجمه گوگل]دکتر واتسون در تعطیلات تعطیل است [ترجمه ترگمان]دکتر وات سن در مرخصی هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Apple chairman John Sculley took a sabbatical.
[ترجمه گوگل]جان اسکالی، رئیس اپل، مرخصی گرفت [ترجمه ترگمان](جان اسکالی)، رئیس اپل، یک فرصت مطالعاتی را به دست آورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Small took a sabbatical and spent the 2002 - 2003 school year conducting her research.
[ترجمه گوگل]اسمال مرخصی گرفت و سال تحصیلی 2002 - 2003 را صرف انجام تحقیقات خود کرد [ترجمه ترگمان]Small یک دوره مطالعاتی داشت و سال تحصیلی ۲۰۰۲ - ۲۰۰۳ را به انجام تحقیقاتش اختصاص داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. A sabbatical year is a period during which people take a break from their normal routine of work.
[ترجمه گوگل]سال تعطیلی دوره ای است که در طی آن افراد از روال عادی کار خود استراحت می کنند [ترجمه ترگمان]یک دوره مطالعاتی یک دوره زمانی است که در آن افراد از روال عادی کار خود استراحت می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. During the sabbatical year, he closes his design company and doesn't accept any design request.
[ترجمه گوگل]در سال تعطیلی شرکت طراحی خود را تعطیل می کند و هیچ درخواست طراحی را نمی پذیرد [ترجمه ترگمان]در طول سال تحصیلی، او شرکت طراحی خود را تعطیل کرد و هرگونه درخواست طراحی را قبول نکرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
مربوط به یکشنبه (صفت)
sabbatical
انگلیسی به انگلیسی
• any authorized leave from one's job for rest or study pertaining to the sabbath, pertaining to a weekly day of rest and religious observance (also sabbatic) a sabbatical is a period of time during which a teacher or university lecturer can leave their normal teaching duties so that they can travel or study.
پیشنهاد کاربران
a period when someone, especially someone in a university job, stops doing their usual work in order to study or travel مرخصی. فرصت مطالعاتی . سبتی
۱. {دانشگاه} فرصت مطالعاتی ۲. {مربوط به} فرصت مطالعاتی مثال: He took a year's sabbatical from the Foreign Office. او یک سال فرصت مطالعاتی از وزارت امور خارجه گرفت.
دوره ای که یک فرد دانشگاهی ( استاد دانشگاه ) برای سفر یا مطالعه یا بیزینس، کارهای معمولش ( تدریس و. . . ) رو استاپ می کنه /səˈb�tɪkəl/ noun [countable, uncountable] take sabbatical be away on sabbatical go on sabbatical on sabbatical on a sabbatical
فرصتی که به افراد شاغل در سازمان داده می شود که در خارج از سازمان به امور عام المنفعه بپردازند.
در دانشگاه: فرصت مطالعاتی ( 1 سال برای هر 7سال کار اساتید ) جهت مطالعه، مسافرت و تحقیق در کار: مرخصی ( 1ماه تا 3 ماه معمولا بدون حقوق ) جهت بهبود شخصیت، رفع استرس و مطالعه فردی