suzerainty

/ˈsuːzərənti//ˈsuːzərənti/

حکومت، سلطه، قدرت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: suzerainties
• : تعریف: the position of, or area controlled by, a suzerain.

جمله های نمونه

1. This time, there was no question of nominal suzerainty: El Cid was virtually King of Valencia, though uncrowned.
[ترجمه گوگل]این بار، بحثی از حاکمیت اسمی وجود نداشت: ال سید عملاً پادشاه والنسیا بود، هرچند تاج نداشت
[ترجمه ترگمان]این بار، هیچ شکی در حق مالکیت اسمی وجود نداشت: سید سید در واقع پادشاه والنسیا بود، هر چند که uncrowned بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. An independent kingdom under Chinese suzerainty for most of the past millennium, Korea was occupied by Japan in 1905 following the Russo-Japanese War.
[ترجمه گوگل]کره یک پادشاهی مستقل تحت فرمانروایی چین در بیشتر هزاره گذشته، در سال 1905 پس از جنگ روسیه و ژاپن توسط ژاپن اشغال شد
[ترجمه ترگمان]پس از جنگ روسیه و ژاپن، یک پادشاهی مستقل تحت حاکمیت چین در سال ۱۹۰۵ در ژاپن اشغال شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. China had the suzerainty over Ryukyu since Ming Dynasty.
[ترجمه گوگل]چین از زمان سلسله مینگ بر ریوکیو حاکمیت داشت
[ترجمه ترگمان]چین از زمان دودمان مینگ حق حاکمیت بر Ryukyu را داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This marked the first time China's sovereignty over Tibet was altered into suzerainty in international documents.
[ترجمه گوگل]این اولین بار بود که حاکمیت چین بر تبت در اسناد بین‌المللی به حاکمیت تغییر یافت
[ترجمه ترگمان]این اولین بار بود که حاکمیت دولت چین بر تبت در اسناد بین المللی تبدیل به حاکمیت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He did not ask for independence and never attempted to repudiate the suzerainty of the sultan.
[ترجمه گوگل]او درخواست استقلال نکرد و هرگز تلاشی برای انکار سلطنت سلطان نکرد
[ترجمه ترگمان]او خواستار استقلال نشد و هرگز تلاش نکرد که حاکمیت سلطان را انکار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. To the east lay border regions - Berry and Auvergne - where even the Duke's nominal suzerainty was at times doubtful.
[ترجمه گوگل]در شرق، مناطق مرزی - بری و اوورن - قرار داشتند که حتی زمامداری اسمی دوک نیز در مواقعی مشکوک بود
[ترجمه ترگمان]در شرق مناطق مرزی، بری و Auvergne قرار داشت، جایی که حتی حق حاکمیت دوک در آن زمان ها مشکوک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In the negotiation about Ryukyu problem, Li Hongzhang's delay policy further impaired Qing's suzerainty.
[ترجمه گوگل]در مذاکره درباره مشکل ریوکیو، سیاست تأخیر لی هنگ‌ژانگ، حاکمیت چینگ را بیشتر مختل کرد
[ترجمه ترگمان]در مذاکرات مربوط به مساله Ryukyu، سیاست تاخیر لی s به حاکمیت کینگ آسیب رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Through this, Tibet enjoyed a high degree of autonomy under suzerainty of China.
[ترجمه گوگل]از این طریق، تبت از درجه بالایی از خودمختاری تحت فرمانروایی چین برخوردار بود
[ترجمه ترگمان]از این رو، تبت از درجه بالایی از خودمختاری تحت حاکمیت چین برخوردار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. For political and economic self - interest, these democracies instead continued to accept Chinese suzerainty over Tibet.
[ترجمه گوگل]برای منافع سیاسی و اقتصادی، این دموکراسی ها در عوض به پذیرش حاکمیت چین بر تبت ادامه دادند
[ترجمه ترگمان]برای منافع سیاسی و اقتصادی، این دموکراسی ها در عوض حق حاکمیت چین بر تبت را پذیرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• position of a suzerain; area controlled by a suzerain

پیشنهاد کاربران

تفوق
ما فوق بودن
حکمفرمائی
حق سلطه، مثلا بر جزیره
حق حاکمیت [محدود]
به رسمیت شناختن حق حاکمیت پاره ای از اقلیم یا کشوری

بپرس