surprise

/sərˈpraɪz//səˈpraɪz/

معنی: شگفت، حیرت، تعجب، عجب، تحیر، سرامدن، غافلگیر کردن، متعجب ساختن
معانی دیگر: شگفت زده کردن، متعجب کردن، (با عمل غیر منتظره) موجب شدن، (از کسی) در کشیدن، شگفتی، سرزده، بی خبر، ناگهانی، غیر مترقبه، (نادر) غافلگیری، مایه ی تعجب

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: surprises, surprising, surprised
(1) تعریف: to act upon (someone or something) without warning; to catch unawares.
مشابه: amaze, catch, startle

- He surprised her with an engagement ring.
[ترجمه A.A] او با یک حلقه نامزدی شگفت زده اش کرد
|
[ترجمه R.H] او را با یک حلقه ی نامزدی شگفت زده کرد
|
[ترجمه گوگل] او را با حلقه نامزدی غافلگیر کرد
[ترجمه ترگمان] با حلقه نامزدی او را متعجب ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She hides in the closet and then surprises her little brother by jumping out when he opens it.
[ترجمه گوگل] او در کمد پنهان می شود و سپس وقتی برادر کوچکش را باز می کند با بیرون پریدن غافلگیر می کند
[ترجمه ترگمان] تو کمد قایم میشه و وقتی بازش میکنه برادر کوچیکش رو غافلگیر میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Try not to surprise the animal by coming too close.
[ترجمه نرگس] سعی نکنید حیوانات را با شگفت زده کردن به خود نزدیک کنید
|
[ترجمه خانم همتی] سعی نکنید با نزدیک شدن به حیوانات آنها را غافلگیر کنید
|
[ترجمه شان] با نزدیک شدن زیاد به حیوانات انان را غافلگیر نکنید .
|
[ترجمه استاد] سعی نکنین حیوان ها را به خود نزدیک کنید از طریق غافلگیر کردن
|
[ترجمه گوگل] سعی کنید با نزدیک شدن بیش از حد حیوان را غافلگیر نکنید
[ترجمه ترگمان] سعی کنید حیوان را با نزدیک شدن بیش از حد غافلگیر نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to prompt a feeling of mild shock or wonder in; take aback; amaze.
مترادف: amaze, astonish, astound, bowl over
مشابه: awe, dumbfound, flabbergast, floor, shock, stagger, startle, stun, stupefy

- His rough language surprised everyone.
[ترجمه شان] زبان خشن او سبب شگفتی همگان میشد .
|
[ترجمه گوگل] زبان خشن او همه را شگفت زده کرد
[ترجمه ترگمان] زبان خشن او همه را متعجب ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her natural talent for golf surprised both herself and her friends.
[ترجمه شان] استعدادذاتی او برای بازی گلف هم خودش و هم دوستانش را شگفت زده میکرد .
|
[ترجمه گوگل] استعداد طبیعی او برای گلف هم خودش و هم دوستانش را شگفت زده کرد
[ترجمه ترگمان] استعداد ذاتی او برای گلف هم خودش و هم دوستانش را شگفت زده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It surprised me that she would say such a strange thing.
[ترجمه 🐼] تعجب کردم که او چنین چیزی را خواهد گفت
|
[ترجمه شان] از اینکه او چنین چیز عجیبی را میگوید شگفت زده شدم .
|
[ترجمه گوگل] من را شگفت زده کرد که او چنین حرف عجیبی می زند
[ترجمه ترگمان] تعجب کردم که او چنین چیزی را خواهد گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I should expect it by now, but it always surprises me when he does things like that.
[ترجمه گوگل] من باید تا الان انتظارش را داشته باشم، اما همیشه وقتی او چنین کارهایی را انجام می دهد، من را شگفت زده می کند
[ترجمه ترگمان] باید همین الان انتظار داشته باشم، اما وقتی این جور کارها را انجام می دهد، همیشه مرا متعجب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It surprised her parents to hear that she and her husband had decided to divorce.
[ترجمه گوگل] شنیدن اینکه او و شوهرش تصمیم به طلاق گرفته اند، پدر و مادرش را شگفت زده کرد
[ترجمه ترگمان] پدر و مادرش از شنیدن این خبر تعجب کردند که او و شوهرش تصمیم گرفته اند از هم طلاق بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to attack without warning.
مترادف: ambuscade, ambush, bushwhack
مشابه: jump

- The troops surprised the enemy at dawn.
[ترجمه گوگل] نیروها در سحرگاه دشمن را غافلگیر کردند
[ترجمه ترگمان] سربازان سپیده دم دشمن را غافلگیر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to cause (someone) to react in a way not intended.
مترادف: startle
مشابه: disconcert, fluster, ruffle, shock, unnerve

- The sudden accusation surprised her into a tearful confession.
[ترجمه گوگل] اتهام ناگهانی او را غافلگیر کرد و اعترافی اشک آلود کرد
[ترجمه ترگمان] اتهام ناگهانی او را متعجب ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: surprisedly (adv.), surpriser (n.)
(1) تعریف: the act of surprising.

(2) تعریف: the state of being surprised, astonished, or struck with wonder.
مترادف: amazement, astonishment, wonderment

(3) تعریف: that which brings about such a state.
مترادف: bombshell, shocker, stunner

(4) تعریف: anything unexpected.
مشابه: twist

جمله های نمونه

1. surprise attack
ایلغار،حمله ی غافلگیرانه

2. a surprise visit
ملاقات غیر مترقبه

3. mock surprise
تعجب وانمودین

4. to surprise an admission from someone
ناگهان موجب اقرار کسی شدن

5. secure from surprise attack
مصون از حمله ی ناگهانی

6. to register surprise
تعجب از خود نشان دادن

7. take by surprise
1- غافلگیر کردن،مچ کسی را گرفتن 2- شگفت زده کردن

8. he has another surprise in store for us
او یک چیز شگفت آور دیگر برای ما در ذخیره دارد.

9. much to his surprise
با کمال تعجب او

10. zaynab sprang another surprise at us
زینب دوباره ما را شگفت زده کرد.

11. her eyes distended with surprise
از شدت تعجب چشمانش بیرون زد.

12. it came as no surprise to me
برایم شگفت انگیز نبود.

13. their plan of a surprise attack was foiled by bad weather
هوای بد طرح حمله ی غافلگیرانه ی آنها را نقش برآب کرد.

14. her eyes grew round with surprise
چشمانش از شگفتی گرد شد.

15. the election yielded one great surprise
انتخابات موجب یک شگفتی بزرگ شد.

16. to my (or his etc. ) surprise
با شگفتی متوجه شدم،در کمال تعجب من

17. his admission of guilt filled everyone with surprise
اعتراف او به گناه همه را غرق شگفتی کرد.

18. the german blitz took the french by surprise
حمله ی برق آسای آلمان ها فرانسویان را غافلگیر کرد.

19. the broad smile which imaged her joy and surprise
لبخند گوش تا گوشی که نمایشگر شادی و شگفتی او بود

20. a good story must also have an element of surprise
یک داستان خوب باید دارای عامل شگفتی نیز باشد.

21. she tiptoed into the room and caught me by surprise
پاورچین پاورچین وارد اتاق شد و مرا غافلگیر کرد.

22. the soldiers were vigilant and were not taken by surprise
سربازان هشیار بودند و غافلگیر نشدند.

23. the release of her injury claims came as a great surprise
انصراف او از ادعای خسارت بسیار غیر مترقبه بود.

24. The onrush of tears took me by surprise.
[ترجمه گوگل]هجوم اشک مرا غافلگیر کرد
[ترجمه ترگمان]اشک از چشمانم جاری شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. You know how everyone feigns surprise when you tell them how old you are.
[ترجمه گوگل]شما می دانید که چگونه همه وقتی به آنها می گویید چند سال دارید، تعجب می کنند
[ترجمه ترگمان]تو که می دونی همه ما تعجب می کنیم وقتی بهشون میگی که تو چند سالته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. The surprise party was Jane's idea.
[ترجمه گوگل]جشن غافلگیری ایده جین بود
[ترجمه ترگمان]مهمانی غافلگیر کننده فکر جین بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. Her visit did not cause me much surprise.
[ترجمه گوگل]دیدار او باعث تعجب من نشد
[ترجمه ترگمان]دیدار او باعث تعجب من نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. It comes as no surprise to learn that they broke their promises.
[ترجمه گوگل]تعجبی ندارد که بدانیم آنها وعده های خود را شکستند
[ترجمه ترگمان]هیچ تعجبی ندارد که بدانید آن ها وعده های خود را نقض کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. The timing of the decision was a complete surprise.
[ترجمه گوگل]زمان تصمیم گیری کاملاً غافلگیرکننده بود
[ترجمه ترگمان]زمان تصمیم گیری یک سورپرایز کامل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. He may surprise us all yet.
[ترجمه گوگل]او ممکن است همه ما را غافلگیر کند
[ترجمه ترگمان]ممکن است همه ما را غافلگیر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شگفت (اسم)
admiration, wonder, surprise, amazement, wonderment

حیرت (اسم)
bewilderment, admiration, enthusiasm, wonder, surprise, amazement, wonderment, perplexity, astonishment, consternation, delight, rapture, puzzlement, quandary

تعجب (اسم)
admiration, wonder, surprise, amazement, wonderment, marvel, amaze

عجب (اسم)
wonder, surprise, astonishment

تحیر (اسم)
bewilderment, surprise, quandary, razzle-dazzle

سرامدن (فعل)
pass, expire, surprise, come to an end, come upon

غافلگیر کردن (فعل)
surprise, nick, steal up

متعجب ساختن (فعل)
surprise, amaze, astonish

تخصصی

[حقوق] غافلگیر شدن (یا کردن) یکی از طرفین دعوی

انگلیسی به انگلیسی

• act of surprising; astonishment; something which startles or astonishes; unexpected event
startle, astonish; ambush
a surprise is an unexpected event.
surprise is the feeling that you have when something unexpected happens.
you use surprise to describe something that happens suddenly or unexpectedly.
if something surprises you, you did not expect it.
if you surprise someone, you attack them or find them when they are not expecting it.
see also surprised, surprising.

پیشنهاد کاربران

⭕ غافلگیری
سورپرایز، شگفتی
مثال: She opened the door to find a surprise waiting for her.
او درب را باز کرد تا متوجه یک سورپرایز در انتظار او بشود.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
تعجب کردن؛ شگفتی
غافلگیری، غافلگیر شدن، تعجب، شگفت، حیرت، متعجب ساختن، غافلگیر کردن، روانشناسی: شگفتی، علوم نظامی: متعجب کردن
ایرانی ها در برهه ای به آن سورپریز می گفتند که برگرفته از تلفظ فرانسوی واژه بود، و چند وقتی است به آن سورپرایز می گویند که برگرفته از تلفظ انگلیسی آن است. اما اگر می توانید از برابرهایی مثل غافل گیری و متعجب شدن استفاده کنید که در فارسی از سبقه بیشتری برخوردارند.
...
[مشاهده متن کامل]

اگر مفید بود لطفاً لایک بفرمایید. متشکرم.

حالت فعلش به صورت be surprised at هست یعنی تعجب کردن و شگفت زده شدن "از" چیزی.
به حرف اضافه at توجه کنید.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : surprise
✅️ اسم ( noun ) : surprise
✅️ صفت ( adjective ) : surprising / surprised
✅️ قید ( adverb ) : surprisingly
در شگفت ماندن
در حیرت ماندن
nasty shock/surprise
. . . . . . . . . it/sth come as no surprise that
it/sth come as no surprise
شماره هشت صفحه چهل ساپلیمنتری میشه
سورپرایز کردن ، متعجب کردن
surprise
سوربَراز
سور : جشن مانند : چهارشنبه سوری ، ختنه سوری ، سورچرانی
بَراز = درخشان : به زر و سیم و سپستر به ارمغان ، چشم روشنی ، هدیه ، سوغات و پیشکش که در سور یا جشن داده میشده میگفتند.
...
[مشاهده متن کامل]

روی هم رفته ارمغانی که مایه شِگِفتِگی میزبان یا میهمان میشده است .
با گزشت زمان به هر چیزی که مایه شگفت زدگی و ناگه گیری کسی میشده نام گرفته .

وَهیدن.
وَهاندن.
اَفدیدَن. افداندن.
If scientists remove astronaut mum’s from gravity
Who will flirt with you in the love room at night?
I will have a surprise for you that you will love very much and no one has done a bride for her husband.
...
[مشاهده متن کامل]

اگر دانشمندان مامان های فضانوردی را از جاذبه زمین خارج کند
چه کسی شبانه تو اتاق عشق برای تو عشوه گری ( معاشقه ) خواهد کرد
من برات یک سوپرایز خواهم داشت که خیلی دوست خواهی داشت و هیچ کس از عروس دختر خانوم ها برای شوهرش انجام نداده است

غافلگیریدن از چیزی.
سورپرایزیدن از چیزی.
غافلگیراندن کسی با چیزی.
سورپرایزاندن کسی با چیزی.
شگفتانه
جا خوردن ( غافلگیر شدن )
مثال: he surprised
او جا خورد ( غافلگیر شد )
معنی the feeling that you have when something happens that you do not expect
معنی فارسی :سورپرایز
جمله :I have three surprises for ma friend s party.
من سه تا سورپرایز برای جشن دوستم دارم.

همون سوپرایز
غافلگیر شدن
تعجب کردن
هیجانی شدن
اموجی شم این شکلیه😲😲😲
غافلگیر شدن
شگفت انگیز
غافلگیری!
شگفت انگیز
در عجب شدن
شگفت انگیز شدن
غیر منتظره
said when giving someone a surprise.
"a voice called out ‘Surprise, surprise!’ and all the lights suddenly flashed on"
said ironically when one believes that something was entirely predictable.
"we entrust you with Jason's care and, surprise surprise, you make a mess of it"
عبارت to my surprise. زمانی که از چیزی شوکه شده اید این عبارت را ناخودآگاه به زبان می آورند به زبان عامیانه فارسی از کلمات، جلل الخالق، و یا یا صاحب وحشت، استفاده میشود
To my surprise __جلل الخالق__ یا صاحب وحشت.
تعجب کردن
اگر اسم باشد = تعجب - کار تعجب اور.
اگر فعل باشد = متعجب کردن.
غافلگیری
هیجان زده

the feeling that you have when something happens that you do not expect
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٤)

بپرس