surfing

/ˈsɝːfɪŋ//ˈsɜːfɪŋ/

(ورزش) غلتاب سواری، موج سواری (surfriding هم می گویند)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: surfer (n.)
• : تعریف: the sport of riding the crests of waves as they break near the shore, usu. on a surfboard.

جمله های نمونه

1. Bruce spends most evenings surfing the Net .
[ترجمه فاطمه] بروس بیشتر عصرها را با جستجو در اینترنت میگذراند
|
[ترجمه گوگل]بروس بیشتر شب ها را به گشت و گذار در شبکه می گذراند
[ترجمه ترگمان]بروس بیشتر عصرها به گشت و گذار در اینترنت می پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Surfing the Internet is fun, but it's also a time waster.
[ترجمه Farnoosh abootalebi] گشت و گذار در اینترنت سرگرم کننده هست، اما همچنین وقت تلف کن هم هست.
|
[ترجمه Karren] چرخیدن در اینترنت سرگرم کنندس اما همچنین وقت رو هدر میده
|
[ترجمه گوگل]گشت و گذار در اینترنت سرگرم کننده است، اما باعث اتلاف وقت نیز می شود
[ترجمه ترگمان]در حال موج سواری، اینترنت سرگرم کننده است، اما همچنین زمان waster است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His whole life revolves around surfing.
[ترجمه گوگل]تمام زندگی او حول محور موج سواری می چرخد
[ترجمه ترگمان]تمام زندگی او حول و حوش گشت و گذار می گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I was surfing the net looking for information on Indian music.
[ترجمه گوگل]من در حال گشت و گذار در اینترنت به دنبال اطلاعاتی در مورد موسیقی هندی بودم
[ترجمه ترگمان]مشغول گشت و گذار در تور بودم و به دنبال اطلاعات در مورد موسیقی هندی بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I'm going to be surfing bigger waves when I get to Australia!
[ترجمه گوگل]وقتی به استرالیا برسم، قرار است در امواج بزرگتر موج سواری کنم!
[ترجمه ترگمان]وقتی به استرالیا رسیدم امواج bigger به من نشان می دهند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Hawaii was the birthplace of surfing.
[ترجمه گوگل]هاوایی زادگاه موج سواری بود
[ترجمه ترگمان]هاوایی محل تولد موج سواری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He's into surfing in a big way.
[ترجمه گوگل]او به موج سواری در یک راه بزرگ علاقه دارد
[ترجمه ترگمان]او در یک راه بزرگ به گردش در امده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Ken's whole life revolved around surfing .
[ترجمه گوگل]تمام زندگی کن حول محور موج سواری می چرخید
[ترجمه ترگمان]کل زندگی کن میچرخه و میچرخه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I like surfing,but I wiped out twice yesterday.
[ترجمه گوگل]من موج سواری را دوست دارم، اما دیروز دو بار پاک شدم
[ترجمه ترگمان]من موج سواری رو دوست دارم ولی دیروز دو بار رو از بین بردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We asked the surfing champion what first drew him to the sport.
[ترجمه گوگل]از قهرمان موج سواری پرسیدیم که اولین بار چه چیزی او را به این ورزش کشاند
[ترجمه ترگمان]از قهرمان موج سواری که اولین بار او را به ورزش کشانده بود پرسیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Popular water sports include swimming, surfing and water-skiing.
[ترجمه گوگل]ورزش های آبی محبوب شامل شنا، موج سواری و اسکی روی آب است
[ترجمه ترگمان]ورزش های آبی مشهور شامل شنا، موج سواری و اسکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When we were in Hawaii we went surfing every day.
[ترجمه گوگل]وقتی در هاوایی بودیم هر روز به موج سواری می رفتیم
[ترجمه ترگمان]وقتی ما در هاوایی بودیم هر روز به موج سواری ادامه می دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The simple fact is that, for most people, surfing is too expensive.
[ترجمه گوگل]واقعیت ساده این است که برای اکثر مردم موج سواری بسیار گران است
[ترجمه ترگمان]واقعیت ساده این است که برای اکثر مردم موج سواری بسیار گران است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If the waves are big enough, we'll go surfing.
[ترجمه مهنا] اگر امواج به اندازه کافی بزرگ باشند گشت و گذار خواهیم کرد
|
[ترجمه گوگل]اگر امواج به اندازه کافی بزرگ باشند، ما به موج سواری می رویم
[ترجمه ترگمان]اگه امواج به اندازه کافی بزرگ باشه، ما میریم موج سواری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[کامپیوتر] موج سوار - (اصطلاحی عامیانه) مرور اجمالی محتویات world wide web,newsgroups و سرویسهای اطلاعاتی دیگر .این کار بسیار شبیه به کار موج سوار است که از موجی به موج دیگر حرکت می کند.

انگلیسی به انگلیسی

• act of riding ocean waves with a surfboard; act of "surfing the internet", act of navigating from site to site on the internet (computers)
surfing is the sport or activity of riding on top of a big wave while standing or lying on a special board.

پیشنهاد کاربران

با توجه به موقعیت معنی های متفاوتی دارد :
گشت و گذار - جستجو - موج سواری
برای مثال :
- One of my hobbies is searching the internet
یکی از سرگزمی های من جستجو در اینترنت است
- I'm crazy about surfing
من دیوونه موج سواری هستم.
به اشتراک گذشتن
food surfing
تقسیم کردن غذا با دیگران
جستجو و گردش
surfing ( ورزش )
واژه مصوب: موج سواری
تعریف: ورزشی که در آن با استفاده از تخته موج بر روی موج ها سواری می کنند
گشت و گذار ، گردش
Surfing the net: means to spend time on the internet for enjoying or increasing your information.
چرخ زدن
موج سواری

اگر که ب تنهایی باشه میتونه معنی موج سواری بده ولی اگر ب همراه اینترنت باشه میشه وبگردی:
Surfing:موج سواری کردن
Surfing the internet:وبگردی
غلتاب سواری و یا موج سواری
غلتاب سواری یا همان موج سواری
جست و جو و پرسه زدن در اینترنت
چرخ زدن، وب گردی
جستجو کردن

وبگردی ، پرسه زدن در اینترنت
پرسه زدن
موج سواری
جست جو گردش وب گردی
Surfing the net
وب گردی
گشت و گذار
موج سواری کردن
در حال موج سواری
جست وجو
سرچ کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس