suffice it to say that


همینقدر بس که

جمله های نمونه

1. Suffice it to say that afterwards we never met again.
[ترجمه گوگل]کافی است بگوییم که پس از آن دیگر هرگز همدیگر را ملاقات نکردیم
[ترجمه ترگمان]همین قدر کافی است بگویم که بعد از آن دیگر همدیگر را ندیده بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I won't go into all the depressing details; suffice it to say that the whole affair was an utter disaster.
[ترجمه گوگل]من وارد تمام جزئیات ناراحت کننده نمی شوم کافی است بگوییم که کل ماجرا یک فاجعه مطلق بود
[ترجمه ترگمان]من به جزئیات غم انگیز نخواهم رفت، کافی است بگویم که این ماجرا یک فاجعه تمام عیار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Suffice it to say that they're having marital problems.
[ترجمه گوگل]کافی است بگوییم که آنها مشکلات زناشویی دارند
[ترجمه ترگمان]همین قدر کافی است که بگوییم آن ها مشکلات زناشویی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I won't go into all the details. Suffice it to say that the whole event was a complete disaster.
[ترجمه گوگل]من وارد تمام جزئیات نمی شوم کافی است بگوییم که کل رویداد یک فاجعه کامل بود
[ترجمه ترگمان]من وارد جزئیات نمی شوم همین قدر کافی بود که بگویم تمام این واقعه یک فاجعه تمام عیار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Suffice it to say that in any extended study of the martial arts it warrants closer examination.
[ترجمه گوگل]کافی است بگوییم که در هر مطالعه گسترده ای در مورد هنرهای رزمی، بررسی دقیق تری لازم است
[ترجمه ترگمان]همین قدر کافی است که بگوییم در هر مطالعه گسترده از هنرهای رزمی، بررسی دقیق تر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Suffice it to say that in some circumstances they authorise treatment despite the objections of the patient, whether minor or adult.
[ترجمه گوگل]همین بس که در برخی شرایط علیرغم اعتراض بیمار، چه صغیر و چه بالغ، اجازه درمان را می دهند
[ترجمه ترگمان]همین قدر کافی است که بگوییم در برخی شرایط آن ها با وجود مخالفت بیمار، چه کوچک و چه بزرگ، اجازه درمان را می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Suffice it to say that the whisper eventually turned into a shout and the five-foot pile of dirt was reduced considerably.
[ترجمه گوگل]همین بس که زمزمه در نهایت به فریاد تبدیل شد و توده پنج فوتی خاک به میزان قابل توجهی کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]همین قدر کافی بود که بگویم که این زمزمه در آخر تبدیل به یک فریاد و پنج فوتی خاک شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Suffice it to say that prayer is an important activity in the Synagogue.
[ترجمه گوگل]همین بس که نماز یک فعالیت مهم در کنیسه است
[ترجمه ترگمان]کافی است بگوییم که نماز یک فعالیت مهم در این کنیسه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. For the moment,[sentence dictionary] suffice it to say that I take a skeptical view of the structural analyses offered.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، [فرهنگ جملات] کافی است بگویم که من دیدگاهی بدبینانه نسبت به تحلیل‌های ساختاری ارائه شده دارم
[ترجمه ترگمان]برای لحظه ای، [ فرهنگ لغت [ جمله ] کافی است که بگوید من دیدگاه بدبینانه از تجزیه و تحلیل ساختاری ارایه شده را دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Suffice it to say that he subsequently asserted that no one else had ever gone to such extremes of self-mortification.
[ترجمه گوگل]کافی است بگوییم که او متعاقباً اظهار داشت که هیچ کس دیگری تا به حال به این حد افراط در خودباختگی نرسیده است
[ترجمه ترگمان]همین قدر کافی است بگویم که او بعدا تاکید کرد که هیچ کس دیگر به این حد افراط نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Suffice it to say that the following responses of some umbelliferous plants have been observed.
[ترجمه گوگل]همین بس که پاسخ های زیر در برخی از گیاهان چتری مشاهده شده است
[ترجمه ترگمان]همین قدر کافی است که بگوییم واکنش های زیر برخی از گیاهان umbelliferous مشاهده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Suffice it to say that the gun was his.
[ترجمه گوگل]کافی است بگوییم اسلحه مال او بود
[ترجمه ترگمان]همین قدر بگم که اسلحه مال اون بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Suffice it to say that the unusually high boiling point of acetic acid.
[ترجمه گوگل]کافی است بگوییم که نقطه جوش غیرعادی بالا اسید استیک است
[ترجمه ترگمان]همین قدر کافی است که بگوییم نقطه جوش غیر معمول استیک اسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Suffice it to say that the good thing fell down.
[ترجمه گوگل]همین بس که خوبش افتاد پایین
[ترجمه ترگمان] همین قدر بگم که اتفاق خوب افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

it is enough to say
کافی است بگوییم
Suffice ( it ) to say, Mike won't be going to Tina's birthday party after what he said about her to her boss.
But suffice it to say that America’s relationship with Iran has been hostile and confrontational for more than four decades.
suffice it to say that
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/suffice-it-to-say
همین بس که بگوییم؛
کافی است که بگوییم
همین قدر بس که
فقط در همین حد بگم که. . .
فقط همین کفایت میکنه که بگم. . .
همین قدر برای گفتن کافی است که
Suffice it to say that they're having marital problems.
همین قدر برای گفتن کافی است که آنها دارای مشکلات روحی هستند.

بپرس