subculture

/ˈsəbˌkəlt͡ʃər//ˈsʌbkʌlt͡ʃə/

معنی: خرده فرهنگ، فرهنگ فرعی، کشت فرعی، کشت دوم میکروب
معانی دیگر: شاخه فرهنگ، میکروب شناسی کشت فرعی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: subcultural (adj.)
(1) تعریف: a social group sharing certain fundamental traits that distinguish its members from the larger culture or society.

- the subculture of migrant workers
[ترجمه گوگل] خرده فرهنگ کارگران مهاجر
[ترجمه ترگمان] خرده فرهنگ کارگران مهاجر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a bacterial culture derived from another and grown in a new medium.

جمله های نمونه

1. The whole net of relationships between community and subculture, class and centralizing monopoly capitalism thus took on a different shape.
[ترجمه گوگل]بنابراین، کل شبکه روابط بین اجتماع و خرده فرهنگ، طبقه و سرمایه داری انحصاری متمرکز شکل دیگری به خود گرفت
[ترجمه ترگمان]کل شبکه روابط بین جامعه و فرهنگ، کلاس و تمرکز بر سرمایه داری انحصاری، شکل دیگری به خود گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This subculture represented the core of the occupational community.
[ترجمه گوگل]این خرده فرهنگ نشان دهنده هسته جامعه شغلی بود
[ترجمه ترگمان]این خرده فرهنگ هسته جامعه شغلی را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In a sense the Salvation Army is a subculture.
[ترجمه گوگل]به یک معنا ارتش رستگاری یک خرده فرهنگ است
[ترجمه ترگمان]در یک حس، ارتش رستگاری یک خرده فرهنگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This brief discussion of political subculture serves only to introduce the concept.
[ترجمه گوگل]این بحث مختصر در مورد خرده فرهنگ سیاسی تنها به معرفی مفهوم می‌پردازد
[ترجمه ترگمان]این بحث مختصر از خرده فرهنگ سیاسی تنها برای معرفی مفهوم به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. And that subculture represented the first consumer market for things such as modems and communications software.
[ترجمه گوگل]و آن خرده فرهنگ نشان دهنده اولین بازار مصرف برای چیزهایی مانند مودم و نرم افزارهای ارتباطی بود
[ترجمه ترگمان]و آن خرده فرهنگ اولین بازار مصرف کننده برای چیزهایی مانند مودم و نرم افزار ارتباطی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Below we reproduce Cohen's definition of a delinquent subculture.
[ترجمه گوگل]در زیر تعریف کوهن از خرده فرهنگ بزهکار را بازتولید می کنیم
[ترجمه ترگمان]در زیر تعریف کوهن از یک خرده فرهنگ delinquent را بازتولید می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This attitude becomes part of their subculture and is transmitted from generation to generation.
[ترجمه گوگل]این نگرش بخشی از خرده فرهنگ آنها می شود و از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود
[ترجمه ترگمان]این نگرش بخشی از خرده فرهنگ آن ها می شود و از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The gay is a subculture group, has distinctive behavior regulations and way.
[ترجمه گوگل]همجنس گرایان یک گروه خرده فرهنگ است، قوانین و روش های رفتاری متمایز دارد
[ترجمه ترگمان]همجنس گرا یک گروه خرده فرهنگ است، قوانین رفتاری متمایزی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Hacker ethic, as the behavioral rules of hacker subculture, leads to the damage to information security and active moral meaning as well.
[ترجمه گوگل]اخلاق هکر به عنوان قواعد رفتاری خرده فرهنگ هکرها منجر به آسیب به امنیت اطلاعات و معنای اخلاقی فعال نیز می شود
[ترجمه ترگمان]اخلاقیات Hacker، به عنوان قوانین رفتاری خرده فرهنگ هکرها، منجر به آسیب به امنیت اطلاعات و معنای معنوی فعال نیز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Passage of adherent cell lines ( subculture ).
[ترجمه گوگل]عبور رده های سلولی چسبنده (خرده فرهنگ)
[ترجمه ترگمان]تصویب خطوط سلول چسبنده (خرده فرهنگ)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The unhealthy subculture of college students has its basic form and characteristics.
[ترجمه گوگل]خرده فرهنگ ناسالم دانشجویان شکل و ویژگی های اساسی خود را دارد
[ترجمه ترگمان]خرده فرهنگ بیمار، فرم و ویژگی های اساسی خود را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. After subculture, confluence was occurred in 1 - 2 weeks.
[ترجمه گوگل]پس از کشت، تلاقی در 1 تا 2 هفته اتفاق افتاد
[ترجمه ترگمان]بعد از خرده فرهنگ، تلاقی در ۱ - ۲ هفته رخ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Nisan is part of a thriving subculture of men and women in Japan who indulge in real relationships with imaginary characters.
[ترجمه گوگل]نیسان بخشی از خرده فرهنگ پر رونق مردان و زنان ژاپنی است که در روابط واقعی با شخصیت های خیالی افراط می کنند
[ترجمه ترگمان]Nisan بخشی از یک فرهنگ پر رونق از مردان و زنان در ژاپن است که در روابط واقعی با شخصیت های خیالی شرکت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Many embryogenic calli were produced by subculture of calli induced from mature embryo of rice.
[ترجمه گوگل]بسیاری از کالوس های جنین زا توسط خرده کشت کالوس های القا شده از جنین بالغ برنج تولید شدند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از embryogenic calli توسط subculture of calli تولید شدند که ناشی از جنین بالغ برنج بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Youth subculture is the inevitable result of the double effect of globalization and transitional society that interact with the physical and psychological character of youth.
[ترجمه گوگل]خرده فرهنگ جوانان نتیجه اجتناب ناپذیر اثر مضاعف جهانی شدن و جامعه در حال گذار است که با شخصیت فیزیکی و روانی جوانان در تعامل است
[ترجمه ترگمان]خرده فرهنگ جوانان نتیجه اجتناب ناپذیر جهانی سازی و جامعه انتقالی است که با ویژگی های فیزیکی و روان شناختی جوانان تعامل دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خرده فرهنگ (اسم)
subculture

فرهنگ فرعی (اسم)
subculture

کشت فرعی (اسم)
subculture

کشت دوم میکروب (اسم)
subculture

انگلیسی به انگلیسی

• group that is distinct in some way from the general culture within which it exists; bacterial culture started from another culture (bacteriology)
a subculture is the ideas, art, and way of life of a particular group within a society.

پیشنهاد کاربران

کشت سلولی
فرهنگ های متفاوت که در یک جامعه بزرگ با زبان استاندارد در یک کشور جود دارد . . . . مثلا در ایران که فرهنگ های متفاوت و با گویش های مختلف که با زبان استاندارد فارسی صحبت می کنند . . همگی زیر چتر فرهنگ کلی ایرانی اسلامی قرار دارند
subculture ( باستان‏شناسی )
واژه مصوب: خرده فرهنگ
تعریف: فرهنگ گروهی اجتماعی با ویژگی های مشترک زبانی یا گویشی یا باوری یا آیینی یا پوششی در درون یک جامعۀ بزرگ تر
فرهنگ اقلیت ( فرهنگ اقلیت دینی و مذهبی ، فرهنگ اقلیت قومی ) . فرهنگ اقلیت یک جامعه . فرهنگ گروهی متفاوت از بقیه جامعه
خرده فرهنگ
سبک و سیاق متفاوت با عموم جامعه
ریزکشت

بپرس