1. struggling against poverty
پیکار کردن بر ضد فقر
2. they are struggling to find a solution
آنها تلاش میکنند که راه حلی بیابند.
3. they were struggling to raise their miserable incomes
آنها تلاش میکردند که درآمدهای ناچیز خود را بالا ببرند.
4. they were struggling under the yoke of colonialism
آنان در زیر یوغ استعمار دست و پا میزدند.
5. She's struggling to bring up a family alone.
[ترجمه فرشته] اون تلاش میکنه تا به تنهایی یک خانواده را اداره کنه
|
[ترجمه ترگمان]اون داره تلاش می کنه یه خانواده رو تنها بیاره
[ترجمه گوگل]او در تلاش است تا یک خانواده را به تنهایی پرورش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The company is highly leveraged and struggling with interest payments.
[ترجمه ترگمان]شرکت بسیار اهرمی است و با پرداخت بهره در حال مبارزه است
[ترجمه گوگل]این شرکت بسیار قدرتمند و با پرداخت سود بهره می برد
[ترجمه شما] ...