strong arm

/ˈstrɒŋˈɑːrm//strɒŋɑːm/

معنی: قدرت، دست قوی
معانی دیگر: قلدرانه، خشونت آمیز، قاهرانه، اعمال زور کردن، قلدری کردن

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: using or threatening to use physical force or coercion.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: strong-arms, strong-arming, strong-armed
• : تعریف: to coerce or assault with, or as if with, physical force or violence or the threat thereof.
مشابه: coerce, push

جمله های نمونه

1. the government's strong-arm tactics
سیاست قلدرانه ی دولت

2. Like Aikman, he owns a strong arm and throws accurately.
[ترجمه گوگل]او مانند آیکمن بازوی قوی دارد و پرتاب های دقیقی دارد
[ترجمه ترگمان]مثل Aikman، اون یه دست قوی داره و خودش رو به دقت پرتاب می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I think he has a good strong arm.
[ترجمه گوگل]به نظر من بازوی قوی خوبی دارد
[ترجمه ترگمان] فکر کنم بازوی قوی داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. With one strong arm he hurled Jane aside.
[ترجمه گوگل]با یک بازوی قوی جین را به کناری پرتاب کرد
[ترجمه ترگمان]با یک دست محکم جین را کنار زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You have a strong arm; Your hand is mighty, Your right hand is exalted.
[ترجمه گوگل]شما بازوی قوی دارید؛ دست تو توانا است، دست راستت متعالی است
[ترجمه ترگمان]دست قوی داری؛ دستت قوی است، دست راستش عالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Or will the strong arm of the Honduras military be sufficient to end the crisis in the old Latin American way – with violence on the streets and behind closed doors?
[ترجمه گوگل]یا بازوی قوی ارتش هندوراس برای پایان دادن به بحران به روش قدیمی آمریکای لاتین - با خشونت در خیابان ها و پشت درهای بسته - کافی خواهد بود؟
[ترجمه ترگمان]یا آیا بازوی قوی ارتش هندوراس برای پایان دادن به بحران در روش قدیمی آمریکای لاتین - با خشونت در خیابان ها و پشت دره ای بسته کافی خواهد بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He held the door back with his strong arm.
[ترجمه گوگل]با بازوی قوی خود در را عقب نگه داشت
[ترجمه ترگمان]با دست نیرومندش در را باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He held the door back with his strong arm. Her breath is rather strong.
[ترجمه گوگل]با بازوی قوی خود در را عقب نگه داشت نفسش نسبتاً قوی است
[ترجمه ترگمان]با دست نیرومندش در را باز کرد نفسش نسبتا قوی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She even thought that she might like to sleep like this, held in one strong arm.
[ترجمه گوگل]او حتی فکر می کرد که ممکن است دوست داشته باشد اینگونه بخوابد، در حالی که در یک بازوی قوی نگه داشته شده است
[ترجمه ترگمان]او حتی فکر می کرد که ممکن است دوست داشته باشد مثل این بخوابد، با یک دست قوی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. During the 1953 crisis he had operated literally as the strong arm of his father, General Zahedi.
[ترجمه گوگل]در بحران 1953 او به معنای واقعی کلمه به عنوان بازوی نیرومند پدرش سپهبد زاهدی عمل کرده بود
[ترجمه ترگمان]در زمان بحران ۱۹۵۳، او به عنوان بازوی نیرومند پدرش ژنرال Zahedi عمل کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Everywhere life was insecure and property was held by the strong arm.
[ترجمه گوگل]همه جا زندگی ناامن بود و اموال در دست بازوی نیرومند
[ترجمه ترگمان]در همه جا زندگی ناامن بود و اموال توسط بازوی نیرومند نگه داشته می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You crushed Rahab like one the slain; with your strong arm you scattered your enemies.
[ترجمه گوگل]تو راحاب را مانند کشته شدگان درهم کوبید با بازوی قوی خود دشمنان خود را پراکنده کردی
[ترجمه ترگمان]تو هم مثل یک کشته شدی، با آن بازوی قوی که دشمن خود را به هم ریخته بودی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You crushed Rahab like one of the slain; with your strong arm you scattered your enemies.
[ترجمه گوگل]رحاب را مانند یکی از کشته شدگان درهم کوبید با بازوی قوی خود دشمنان خود را پراکنده کردی
[ترجمه ترگمان]تو هم مثل یکی از آن کشته شدی؛ با آن بازوی قوی که دشمن خود را به هم ریخته بودی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قدرت (اسم)
might, potency, power, authority, rod, zing, vigor, sovereignty, nerve, posse, vim, godown, staying power, puissance, strong arm, vis

دست قوی (اسم)
strong arm

انگلیسی به انگلیسی

• assault, physically attack; intimidate, bully, use threats to coerce; commit a robbery by making threats or acts of violence
strong-arm people or tactics rely on threats or force in order to persuade other people to behave in a particular way.
using physical force or violence
use physical force or violence; rob by force

پیشنهاد کاربران

1 - to use force on : assault
بکار بردن زور، حمله
2 - bully, intimidate
قلدری کدن، ترساندن و مرعوب کردن
3 - to rob by force
سرقت بعنف و زور
با زور چیزی را اعمال کردن
قهر آمیز
She carried the huge box with her strong arms.

بپرس