strike home


1- به هدف زدن، موفق شدن 2- تحت تاثیر قرار دادن، به دل نشستن، 1- ضربه ی کاری زدن، ضربه ی جانانه زدن 2- به اثر مطلوب رسیدن

جمله های نمونه

1. She saw the emotion in her father's face and knew her words had struck home.
[ترجمه گوگل]او احساسات را در چهره پدرش دید و می‌دانست که حرف‌های او به خانه‌اش ضربه زده است
[ترجمه ترگمان]احساسات پدرش را در چهره پدر می دید و می دانست که سخنانش به خانه باز آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The government's message about the dangers of smoking seems to have struck home.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد پیام دولت در مورد مضرات سیگار به خانه رسیده است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که پیام دولت در مورد خطرات سیگار کشیدن به خانه رسیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The torpedo struck home on the hull of the ship.
[ترجمه گوگل]اژدر به بدنه کشتی برخورد کرد
[ترجمه ترگمان]اژدر به بدنه کشتی اصابت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His fist struck home.
[ترجمه گوگل]مشتش به خانه خورد
[ترجمه ترگمان]مشت خود را به خانه کوبید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Young soccer star Stephen Kilgour strikes home a penalty shot during the interval at Darlington's home match on Saturday.
[ترجمه گوگل]استفن کیلگور، ستاره جوان فوتبال، یک ضربه پنالتی را در فاصله بازی خانگی دارلینگتون در روز شنبه وارد دروازه می کند
[ترجمه ترگمان]استفان kilgour، ستاره جوان فوتبال، در فاصله زمانی که در روز شنبه در بازی خانگی دارلینگتون در نزدیکی Darlington قرار دارد، یک ضربه پنالتی به خانه می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The remark struck home.
[ترجمه گوگل]این اظهار نظر به خانه آمد
[ترجمه ترگمان]این تذکر به خانه رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The flinty look in Pargeter's face told Dexter that Blanche had struck home in some way.
[ترجمه گوگل]نگاه چخماق در صورت پارگیتر به دکستر گفت که بلانچ به نحوی به خانه رسیده است
[ترجمه ترگمان]چهره خشن و خشن من به اقای دکستر گفته بود که بل انش به طریقی به خانه برگشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The assassin's bullet struck home .
[ترجمه گوگل]گلوله قاتل به خانه اصابت کرد
[ترجمه ترگمان]گلوله قاتل به خانه اصابت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Suddenly she sat bolt upright, horrified as a new thought struck home.
[ترجمه گوگل]ناگهان او صاف نشسته بود، وحشت زده به عنوان یک فکر جدید به خانه آمد
[ترجمه ترگمان]ناگهان به محض اینکه فکر تازه ای به خانه رسید، از جا جست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Some of the things Edgar had said had struck home.
[ترجمه گوگل]برخی از چیزهایی که ادگار گفته بود، به چشم آمد
[ترجمه ترگمان]بعضی از چیزهایی که ادگار گفته بود به خانه بازگشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The simple idea that resources ought to be concentrated in areas where unemployment is highest has struck home.
[ترجمه گوگل]این ایده ساده مبنی بر اینکه منابع باید در مناطقی متمرکز شوند که بیکاری بالاترین میزان است، به خانه‌های خود ضربه زده است
[ترجمه ترگمان]ایده ساده این است که منابع باید در مناطقی متمرکز شوند که بیکاری بیش ترین میزان را داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Only two torpedoes struck home.
[ترجمه گوگل]فقط دو اژدر به خانه اصابت کرد
[ترجمه ترگمان]فقط دو ضربه وارد خانه شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It must have struck home in some way.
[ترجمه گوگل]حتماً به نوعی به خانه رسیده است
[ترجمه ترگمان]باید به طریقی به خانه ضربه زده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. That was a shot in the dark, but judging from the expression on his face it struck home.
[ترجمه گوگل]این یک شلیک در تاریکی بود، اما با قضاوت از حالت چهره او به خانه برخورد کرد
[ترجمه ترگمان]این صدای شلیک در تاریکی بود، اما از حالت چهره او به خانه رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. And then those two words struck home.
[ترجمه گوگل]و سپس آن دو کلمه به خانه آمد
[ترجمه ترگمان]و بعد آن دو کلمه به خانه باز آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

🔹 معنی دقیق
English:
If something strikes home, it hits exactly where it should — either literally ( مثل گلوله به هدف خوردن ) یا figuratively ( حرف/انتقاد/احساسات دقیقاً اثر خودش رو گذاشتن ) .
...
[مشاهده متن کامل]

فارسی:
�strike home� یعنی به هدف خوردن / درست به جا اثر گذاشتن.
- - -
🔹 جمله ی دیکشنری
The assassin’s bullet struck home ( =hit exactly where it should ) .
فارسی رسمی: گلوله ی قاتل درست به هدف اصابت کرد.
خیابونی: تیر قاتل دقیق خورد به هدف.
- - -
🔹 مثال های بیشتر
1. Literal ( واقعی / فیزیکی )
English: His spear struck home, and the animal fell.
فارسی رسمی: نیزه اش درست به هدف خورد و حیوان افتاد.
خیابونی: نیزه رو زد، دقیق خورد تو هدف.
- - -
2. Figurative ( احساسی / انتقادی )
English: Her words struck home, and he realized how selfish he had been.
فارسی رسمی: حرف هایش درست اثر گذاشت و او فهمید چقدر خودخواه بوده است.
خیابونی: حرفاش بدجوری نشست تو دلش، فهمید چه قدر خودخواه بوده.
- - -
3. Politics
English: The minister’s warning struck home with the audience.
فارسی رسمی: هشدار وزیر به خوبی در دل مخاطبان اثر گذاشت.
خیابونی: هشدار وزیر حسابی گرفت، همه رو تکون داد.
- - -
4. Daily life
English: The reality of her loss finally struck home when she saw the empty room.
فارسی رسمی: واقعیت از دست دادن او زمانی به درستی اثر کرد که اتاق خالی را دید.
خیابونی: تازه وقتی اتاق خالی رو دید، واقعاً فهمید چه قدر از دست داده.
- - -
🔹 اصطلاحات و collocations نزدیک
hit the mark → درست به هدف زدن / گفتن
hit home → عمیقاً اثر گذاشتن ( خیلی نزدیک به strike home )
drive sth home → یک پیام/نکته را محکم جا انداختن
- - -

( حرف شما ) بر شخص مورد نظر اثر کردن
I saw her face and knew my words had struck home.
به هدف موردنظر دست یافتن
کاملا محقق شدن