striate


معنی: خط دار، شیار دار، مخطط کردن
معانی دیگر: شیارچه دار کردن، نوارچه دار کردن، خش دار کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: striates, striating, striated
• : تعریف: to mark with striae or stripes; streak; furrow.
مشابه: bar, grain, line

- The stone here was striated by glacier movement.
[ترجمه گوگل] سنگ در اینجا توسط حرکت یخچال های طبیعی مخطط شد
[ترجمه ترگمان] سنگ در اینجا به وسیله جنبش کوه یخی پوشانده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: striped, streaked, or furrowed; marked with striae.

جمله های نمونه

1. The canyon walls were striated with colour.
[ترجمه گوگل]دیوارهای دره با رنگ مخطط بود
[ترجمه ترگمان]دیواره های دره پر از رنگ بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Power and phone lines striated the sky.
[ترجمه گوگل]خطوط برق و تلفن آسمان را مخطط کرد
[ترجمه ترگمان]خطوط تلفن و قدرت آسمان را مسدود می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This was a striated world, filled with the colorful sounds of white, Cajun, Creole and black societies.
[ترجمه گوگل]این دنیای مخطط بود، پر از صداهای رنگارنگ جوامع سفید، کاجون، کریول و سیاه
[ترجمه ترگمان]این دنیایی پر زرق و برق بود که پر از صداهای رنگی سفید، Cajun، کریول و سیاه پوستان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Pedicel erect, to 3 cm, terete, striate.
[ترجمه گوگل]پدیسل عمودی، تا 3 سانتی متر، خاردار، مخطط
[ترجمه ترگمان]Pedicel صاف، تا ۳ سانتیمتر، terete، striate
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Major Topics: Striate Cortex Receptive Field Organization, Cytoarchitecture, Modular Organization, Imaging.
[ترجمه گوگل]موضوعات اصلی: سازماندهی میدان پذیرنده قشر مخطط، معماری سیتو، سازمان مدولار، تصویربرداری
[ترجمه ترگمان]موضوعات اصلی: striate Cortex Receptive Organization، Cytoarchitecture، سازمان مدولار، تصویرسازی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Stem erect, dull crimson striate, to 40 cm.
[ترجمه گوگل]ساقه راست، مخطط زرشکی مات، تا 40 سانتی متر
[ترجمه ترگمان]ساقه صاف و قرمز تیره برابر با ۴۰ سانتیمتر ارتفاع دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Stem erect, solid, striate, base clothedinfibrous remnant sheaths.
[ترجمه گوگل]غلاف های باقیمانده الیافی ساقه ای راست، جامد، مخطط، پایه
[ترجمه ترگمان]اشتاین Stem، استوار، استوار و base از غلاف باقی مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. For instance, it is universally agreed that the striate area of the occipital pole is the area of primary visual projection.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، مورد توافق جهانی است که ناحیه مخطط قطب اکسیپیتال ناحیه ی برون ریزی بصری اولیه است
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، به طور جهانی توافق شده است که ناحیه striate از قطب پس سر، حوزه تصویر بصری اصلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The organization of neurons in cat striate cortex in accordance with spatial integration property was studied usi. . .
[ترجمه گوگل]سازماندهی نورون ها در قشر مخطط گربه مطابق با ویژگی یکپارچگی فضایی مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]سازمان نورون ها در ناحیه striate cat مطابق با ویژگی انتگرال گیری فضایی در usi مطالعه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The organization of neurons in cat striate cortex in accordance with spatial integration property was studied using electrophysiological and morphological methods.
[ترجمه گوگل]سازماندهی نورون‌ها در قشر مخطط گربه مطابق با ویژگی یکپارچگی فضایی با استفاده از روش‌های الکتروفیزیولوژیکی و مورفولوژیکی مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]سازمان نورون ها در ناحیه cat cat مطابق با ویژگی انتگرال گیری فضایی با استفاده از روش های electrophysiological و مورفولوژیکی مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The stone was warm in the sun, its surface striated like the trunk of an ancient tree.
[ترجمه گوگل]سنگ در آفتاب گرم بود و سطح آن مانند تنه درخت کهنسال مخطط بود
[ترجمه ترگمان]سنگ در آفتاب گرم بود و سطح آن مانند تنه یک درخت باستانی پوشانده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A beautiful dish, it is more or less what it sounds like, sticky rice wrapped in green striated lotus leaves.
[ترجمه گوگل]یک غذای زیبا، کم و بیش همان چیزی است که به نظر می رسد، برنج چسبناکی که در برگ های نیلوفر آبی مخطط سبز پیچیده شده است
[ترجمه ترگمان]یک غذای خوب، بیشتر یا کم تر چیزی است که شبیه آن است، برنج چسبناک که در برگ های نیلوفر آبی به رنگ سبز پیچیده شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Black too is a color, and the deep ridges of persimmon tree bark are an almost-black striated with dark gray.
[ترجمه گوگل]سیاه نیز یک رنگ است و برآمدگی های عمیق پوست درخت خرمالو تقریباً سیاه و مخطط با خاکستری تیره است
[ترجمه ترگمان]سیاه هم رنگی است و ستیغ عمیق پوست درخت persimmon تقریبا سیاه و خاکستری تیره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The arms are about 3 times the disk diameter, slightly flattened, all the plates of the arm are striated.
[ترجمه گوگل]بازوها تقریباً 3 برابر قطر دیسک هستند، کمی صاف هستند، تمام صفحات بازو مخطط هستند
[ترجمه ترگمان]این بازوها در حدود ۳ برابر قطر دیسک است و کمی مسطح شده است، تمام صفحات دست striated هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In some places, friction along a fault plane has produced polished and striated surfaces.
[ترجمه گوگل]در برخی نقاط، اصطکاک در امتداد صفحه گسل باعث ایجاد سطوح صیقلی و مخطط شده است
[ترجمه ترگمان]در بعضی مکان ها، اصطکاک در امتداد یک صفحه خطا سطوح صیقل یافته و striated را تولید کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خط دار (صفت)
brindle, brindled, striated, streaky, striate, strigose

شیار دار (صفت)
canaliculate, striate, strigose

مخطط کردن (فعل)
striate

انگلیسی به انگلیسی

• mark with thin lines; mark with narrow grooves or channels
marked with thin lines; marked with narrow grooves or channels

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : striate
✅️ اسم ( noun ) : stria / striation / striatum
✅️ صفت ( adjective ) : striate / striated
✅️ قید ( adverb ) : _
مخطط

بپرس