97 1537 100 1 straining واژه straining در جمله های نمونه 1. the wrestlers were panting and strainingکشتی گیران نفس نفس میزدند و تقلا میکردند. معنی عبارات مرتبط با straining به فارسی cold strainingعلوم مهندسى : تغییر بعد نسبى در حالت سرد | straining piece | strait | strait laced | strait of magellan | straiten | معنی straining در دیکشنری تخصصی Straining[نساجی] صافی کردن Straining cloth[نساجی] پارچه صافی - پارچه ای جهت صاف کردن خمیر چاپ و یا پیگمان Straining mechanism[نساجی] مکانیزم صاف کردن - مکانیزم کشش | Straining cloth | Straining mechanism | Strainmeter | Strait | Strait | channel | channel | straining را به اشتراک بگذارید پیشنهاد کاربران سپید ناناز از صافی رد کردن سیداسماعیل ملک شادخت (زور زدن) در هنگام یبوست البرز تقلا کردن، خود را به این ور و آن ور زدن قدرت الله پناهی تحت فشار قرار گرفتن mohamad سفت و محکم علیرضا تشکری تحت تنش معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها افسانه احمدلی > come and go معنی > downright friendly مهران ارّهچی > Audiologist فاطمه سادات مجیدی ۱۱ ساله > متینا آرمین بنیادی > قیچی Sunflower > Monotone فاطمه سادات مجیدی ۱۱ ساله > متینا Figure > lollygag نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته Farhoodپارسا حیدری محمدرضا ایوبی صانعرهگذرDark Light عاطفه موسویA.C.Eحمیدرضا دادگر_فریمان فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته قوی رایی تسخیر ناپذیر تحسین آمیز binoculars ناپذیر خودآموز حسرت آمیز پرفروغ