stop short of sth

پیشنهاد کاربران

کم مانده بود که، صرف‎نظر کردن دقیقن پیش از انجام کاری
قاصر بودن یا قاصر شدن
کوتاه آمدن از چیزی
کم مونده باشه کاری رو انجام بدی اما متوقفش کنی.
در شرف انجام. . . ، که دست نگه داری.
بی خیال شدن، بس کردن، ادامه ندادن
( قانون، عمل خلاف و غیره ) در سرحد. . . متوقف شدن، دیگر دست به. . . نزدن

بپرس