stick in the mud

/ˈstɪkɪnðəˈməd//stɪkɪnðəmʌd/

(عامیانه) آدم قدیمی مسلک، امل، کهنه پرست، بیعرضه، طفره رو، ادم کند، ادم عقب مانده، محافظه کار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) one who rejects or resists changes in activity or thinking.

جمله های نمونه

1. The wheels were stuck in the mud.
[ترجمه گوگل]چرخ ها در گل گیر کرده بودند
[ترجمه ترگمان]چرخ ها در گل گیر کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Help! I'm stuck in the mud!
[ترجمه گوگل]کمک! من در گل و لای گیر کرده ام!
[ترجمه ترگمان]کمک! من توی گل گیر کردم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. My car's stuck in the mud, and it won't budge/I can't budge it.
[ترجمه گوگل]ماشین من در گل گیر کرده است و تکان نمی خورد/من نمی توانم آن را تکان دهم
[ترجمه ترگمان]ماشین من توی گل گیر کرده و تکون نمیخوره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The car got stuck in the mud.
[ترجمه گوگل]ماشین در گل و لای گیر کرد
[ترجمه ترگمان]ماشین توی گل گیر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. My car's stuck in the mud.
[ترجمه گوگل]ماشینم توی گل گیر کرده
[ترجمه ترگمان]ماشین من توی گل گیر کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. So anyway, he goes in and his boots get stuck in the mud.
[ترجمه گوگل]بنابراین به هر حال، او می رود و چکمه هایش در گل گیر می کند
[ترجمه ترگمان]به هر حال، اون می ره تو و چکمه هایش توی گل فرو می ره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It was impossible to move the car - its wheels had got stuck in the mud.
[ترجمه گوگل]حرکت ماشین غیرممکن بود - چرخ هایش در گل گیر کرده بود
[ترجمه ترگمان]حرکت چرخ های ماشین غیر ممکن بود - چرخ های آن در گل گیر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The bus stuck in the mud.
[ترجمه گوگل]اتوبوس در گل و لای گیر کرد
[ترجمه ترگمان]اتوبوس در گل فرورفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. My car was stuck in the mud.
[ترجمه گوگل]ماشین من در گل و لای گیر کرده بود
[ترجمه ترگمان] ماشینم توی گل گیر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The car wheels got stuck in the mud.
[ترجمه گوگل]چرخ های ماشین در گل گیر کردند
[ترجمه ترگمان]چرخ های ماشین در گل گیر کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The wheels of the car stuck in the mud and we could not go on.
[ترجمه گوگل]چرخ های ماشین در گل گیر کرده بود و نمی توانستیم جلو برویم
[ترجمه ترگمان]چرخ های اتومبیل در گل فرو رفت و ما نمی توانستیم ادامه دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The boat was stuck in the mud.
[ترجمه گوگل]قایق در گل و لای گیر کرده بود
[ترجمه ترگمان]قایق در گل فرورفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If a punting pole gets stuck in the mud the best thing is to twist it.
[ترجمه گوگل]اگر یک میله سوراخ در گل گیر کرد، بهترین کار این است که آن را بپیچانید
[ترجمه ترگمان]اگر یک تیر چوبی توی گل گیر کرده باشد بهترین کار این است که آن را خنثی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If he'd gone right down, he'd have stuck in the mud, and been out of the tide.
[ترجمه گوگل]اگر درست پایین می رفت، در گل گیر کرده بود و از جزر و مد خارج می شد
[ترجمه ترگمان]اگر او درست پایین رفته بود، در گل فرورفته بود و از جزر و مد بیرون نرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• person who avoids new ideas and activities, person with an old-fashioned attitude
if you describe someone as a stick-in-the-mud, you mean that they do not like doing anything that is new or fun; used in informal english, showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

خشک و کسل کننده
متحجر
اصولگرا
محافظه کار
متحجر/ عقبمانده
I don't be such a stick in the mud!
نمیخوام ضد حال باشم!
ضد حال!
آدم قدیمی مسلک
someone with traditional ideas who is not willing to enjoy themselves or to try new things
بی عرضه

بپرس