stern

/ˈstɜːrn//stɜːn/

معنی: عقب کشتی، پاشنه، کشتیدم، سخت گیر، سخت ومحکم، عبوس، عقب زدن
معانی دیگر: خشن، بی گذشت، بی خمش، غیرقابل انعطاف، مستبد، خمش ناپذیر، سختگیرانه، خشونت آمیز، بد عنق، بد خلق، (قیافه) در هم، اخمو، بد اخم، ترشرو، عقب کشتی (یا قایق)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: sterner, sternest
مشتقات: sternly (adj.), sternness (n.)
(1) تعریف: firm and uncompromising.
مترادف: firm, rigorous, severe, strict
متضاد: flexible, lenient, soft
مشابه: adamant, determined, dour, Draconian, exacting, grim, hard, imperious, inflexible, obdurate, overbearing, resolute, rigid, stiff, stringent, unbending, uncompromising, unyielding

- His father had a stern will, and no one could persuade him differently once his mind was made up.
[ترجمه گوگل] پدرش اراده ای سختگیرانه داشت و وقتی تصمیمش قطعی شد، هیچ کس نمی توانست او را به گونه ای دیگر متقاعد کند
[ترجمه ترگمان] پدرش اراده قوی داشت و هیچ کس نمی توانست او را به صورت دیگری متقاعد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Stern actions will have to be taken in the light of this crime.
[ترجمه گوگل] در پرتو این جنایت باید اقدامات جدی انجام شود
[ترجمه ترگمان] اقدامات استرن باید در پرتو این جرم گرفته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: grim or forbidding.
مترادف: austere, dour, forbidding, grim
متضاد: friendly, genial, gentle
مشابه: cold, gloomy, grave, hard, hardhearted, harsh, Spartan, stark, sullen, unbending, uninviting, unkind

- His face was stern, and we knew then that we were in trouble.
[ترجمه گوگل] قیافه‌اش خشن بود و آن موقع می‌دانستیم که دچار مشکل شده‌ایم
[ترجمه ترگمان] صورتش عبوس بود و ما می دانستیم که ما تو دردسر افتادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: the rear or back part of anything, esp. a nautical vessel. (Cf. bow

- Some of you go up front; there is too much weight in the stern.
[ترجمه گوگل] برخی از شما جلوتر می روید وزن بیش از حد در قسمت عقب وجود دارد
[ترجمه ترگمان] بعضی از شما جلو می روید، بیش از اندازه سنگین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. stern discipline
انضباط خمش ناپذیر

2. stern measures
اقدام خشونت آمیز

3. a stern answer
پاسخ سخت

4. a stern face
قیافه ی عبوس

5. a stern teacher
معلم سختگیر

6. the students' frolic was interrupted by the stern teacher
معلم عبوس به شلنگ تخته ی شاگردان پایان داد.

7. Even one minute's lateness would earn a stern rebuke.
[ترجمه فرهاد] حتی یک دقیقه تاخیر هم توبیخ سختی خواهد داشت
|
[ترجمه گوگل]حتی یک دقیقه تأخیر باعث سرزنش شدید خواهد شد
[ترجمه ترگمان]حتی یک دقیقه هم تاخیر داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Stern also studies and observes the behaviour of babies.
[ترجمه گوگل]استرن همچنین رفتار نوزادان را مطالعه و مشاهده می کند
[ترجمه ترگمان]استرن هم مطالعه می کند و رفتار کودکان را مشاهده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The stern was embellished with carvings in red and blue.
[ترجمه گوگل]پشت با حکاکی هایی به رنگ قرمز و آبی تزئین شده بود
[ترجمه ترگمان]The با حکاکی بارنگ قرمز و آبی تزیین شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was a stern critic but an extremely kindly man.
[ترجمه گوگل]او منتقدی سختگیر اما مردی فوق العاده مهربان بود
[ترجمه ترگمان]او یک منتقد خشن بود، اما مرد بسیار مهربانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She read me a stern lecture on ingratitude.
[ترجمه گوگل]او برای من یک سخنرانی سخت در مورد ناسپاسی خواند
[ترجمه ترگمان]او برایم یک سخنرانی جدی با ناسپاسی خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Her voice was stern.
[ترجمه گوگل]صدایش خشن بود
[ترجمه ترگمان]صدایش خشن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She can seem stern, but deeply she's a very kind person.
[ترجمه گوگل]او می تواند خشن به نظر برسد، اما عمیقاً او فردی بسیار مهربان است
[ترجمه ترگمان]او می تواند جدی به نظر برسد، اما او واقعا آدم مهربانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The headmaster ruled the school with a stern discipline.
[ترجمه گوگل]مدیر مدرسه با نظم و انضباط شدید اداره می کرد
[ترجمه ترگمان]مدیر مدرسه با انضباط جدی بر مدرسه حکومت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Her father was stern and hard to please.
[ترجمه گوگل]پدرش سختگیر بود و راضی کردنش سخت بود
[ترجمه ترگمان]پدرش خشن و خشن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. They searched the ship from stem to stern, looking for the missing suitcase.
[ترجمه گوگل]آنها کشتی را از ساقه تا عقب جستجو کردند و به دنبال چمدان گم شده بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها کشتی را از ریشه به عقب و دنبال چمدان گم شده می گشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عقب کشتی (اسم)
afterdeck, stern

پاشنه (اسم)
stern, pivot, heel, talon, trigger, heelpiece

کشتیدم (اسم)
stern, poop

سخت گیر (صفت)
hard, difficult, astringent, strict, stern, demanding, intransigent, exacting, squeamish, severe, fastidious, hard and fast, hard-bitten, hard-handed, unrelenting, priggish

سخت ومحکم (صفت)
stern, cast-iron, hard and fast

عبوس (صفت)
moody, morose, sullen, stern, glum, sulky, grim, forbidding, ill-humored, cheerless, farouche, ill-humoured, ill-natured, saturnine, louring, surly

عقب زدن (فعل)
stern, withdraw, push back

انگلیسی به انگلیسی

• family name; isaac stern (1920-2001), russian-born american violinist; otto stern (1888-1969) german-born american physicist, winner of the nobel prize in 1943
rear section of a boat (nautical); back part of anything
strict, uncompromising, firm; grim, harsh, austere
a stern person is very serious and strict.
the stern of a boat is the back part of it.

پیشنهاد کاربران

پشت کشتی
جدی و سخت گیر
یکی از معانی این لغت کوچه بازاری است و برای مزاح بکار می رود.
a person's bottom ( New Oxford American Dictionary )
باسن یا ما تحت یک نفر
Example: 👇
My stern can't take too much sun.
باسن من نمیتونه زیاد آفتاب بگیره.
stern
پاشنه کشتی
جدی و محکم
In a stern voice
با لحنی تحکم آمیز
بخش انتهایی کشتی
stern ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: پاشنه 3
تعریف: بخش انتهایی شناور
واژه ی آلمانی به معنی ستاره
نگاه، صدا، . . . ) شدید الحن
Journalists received a stern warning not to go anywhere near the battleship.
روزنامه نگاران یک اخطار شدیدالحن دریافت کردند که نروند جایی نزدیک کشتی جنگی
stern look/voiceصدای/نگاه شدیدالحن ( مخالفت آمیز )
The ship's name was picked out in bright gold letters along her stern
. . . اسمشُ با حروف طلایی درخشان عقب کشتی نوشته بودن
سختگیر ، غیر منعطف
جدی، شدید
مانند stern warnings
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس