step up

/ˈstepˈəp//stepʌp/

معنی: اضافه کردن، برخاستن
معانی دیگر: 1- (به کسی یا چیزی) نزدیک شدن 2- پیشرفت کردن 3- افزودن، زیاد کردن، افزایش، فزونی، عمل کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: step-ups
• : تعریف: an increase, as in rate or quantity, esp. one taking place in discrete stages.
صفت ( adjective )
(1) تعریف: allowing or resulting in an increase, esp. one taking place in discrete stages.

(2) تعریف: causing a discrete increase of electric voltage.

جمله های نمونه

1. Would you like to step up to the third floor?
[ترجمه گوگل]آیا می خواهید به طبقه سوم بروید؟
[ترجمه ترگمان]دوست داری طبقه سوم قدم بزنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The meeting ended with a pledge to step up cooperation between the six states of the region.
[ترجمه گوگل]این نشست با تعهد برای افزایش همکاری بین شش کشور منطقه به پایان رسید
[ترجمه ترگمان]این نشست با یک تعهد برای افزایش هم کاری بین شش کشور منطقه به پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The teacher called Dabao to step up the platform.
[ترجمه گوگل]معلم دابائو را صدا کرد تا سکو را بالا ببرد
[ترجمه ترگمان]معلم Dabao را صدا زد تا از سکو بالا برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This was a big step up in his career.
[ترجمه گوگل]این یک گام بزرگ در حرفه او بود
[ترجمه ترگمان]این یه قدم بزرگ تو کارش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He urged donors to step up their efforts to send aid to Somalia.
[ترجمه گوگل]او از کمک کنندگان خواست تا تلاش های خود را برای ارسال کمک به سومالی افزایش دهند
[ترجمه ترگمان]او از اهدا کنندگان خواست تا تلاش هایشان برای ارسال کمک به سومالی را افزایش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The government are to step up their attempt to wage war against/on drugs.
[ترجمه گوگل]دولت باید تلاش خود را برای جنگ علیه مواد مخدر افزایش دهد
[ترجمه ترگمان]دولت قصد دارد تلاش خود برای مبارزه با \/ بر علیه مواد مخدر را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You need to step up the pace of your exercises.
[ترجمه گوگل]شما باید سرعت تمرینات خود را افزایش دهید
[ترجمه ترگمان]شما باید سرعت تمرینات خود را افزایش دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. When do you get your next step up?
[ترجمه گوگل]گام بعدی خود را چه زمانی می گیرید؟
[ترجمه ترگمان]قدم بعدی رو کی برمی داری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Becoming a doctor would be a step up the social ladder .
[ترجمه گوگل]پزشک شدن یک پله از نردبان اجتماعی خواهد بود
[ترجمه ترگمان]تبدیل شدن به پزشک یک قدم بالا رفتن از نردبان اجتماعی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Moving to Cottage Grove represented a definite step up for my parents.
[ترجمه گوگل]نقل مکان به کوتیج گروو برای والدین من یک گام قطعی بود
[ترجمه ترگمان]حرکت به کلبه پل گرو برای پدر و مادرم یک قدم مشخص بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The government has vowed to step up the fight against crime.
[ترجمه گوگل]دولت متعهد شده است که مبارزه با جرم و جنایت را افزایش دهد
[ترجمه ترگمان]دولت قول داده است که مبارزه با جرم را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In the meantime, we have to step up our efforts to find this damn ship.
[ترجمه گوگل]در این بین باید تلاش خود را برای یافتن این کشتی لعنتی افزایش دهیم
[ترجمه ترگمان]در ضمن باید تلاش خودمون رو بکنیم تا این کشتی لعنتی رو پیدا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Special teams has to step up.
[ترجمه گوگل]تیم های ویژه باید جلو بیایند
[ترجمه ترگمان]تیم های ویژه باید استعفا دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And as police step up their investigation, they're appealing for anyone with any information to come forward.
[ترجمه گوگل]و همانطور که پلیس تحقیقات خود را افزایش می دهد، آنها از هر کسی که هر گونه اطلاعاتی در اختیار دارد درخواست می کند که ارائه دهد
[ترجمه ترگمان]و هنگامی که پلیس تحقیقات خود را آغاز می کند، آن ها برای هر کسی که اطلاعاتی در دست داشته باشد، درخواست استیناف می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A big step up came when the Lord Chancellor took over criminal legal aid from the Home Secretary in 1980.
[ترجمه گوگل]زمانی که لرد صدراعظم در سال 1980 کمک حقوقی کیفری را از وزیر کشور به دست گرفت، گام بزرگی برداشت
[ترجمه ترگمان]یک گام بزرگ هنگامی اتفاق افتاد که رئیس Lord از وزیر داخله در سال ۱۹۸۰ درخواست کمک قانونی را دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اضافه کردن (فعل)
add, surcharge, step up, aggravate, subjoin

برخاستن (فعل)
up, step up, rise, uprise, arise, get up, levitate

تخصصی

[برق و الکترونیک] افزایش 1. افزایش مقدار کمیت الکتریکی 2. واژه ای برای اشاره به افزایش کمیت الکتریکی . - افزایش، بالا بردن افزایش دادن مقدار کمیت الکتریکی .

انگلیسی به انگلیسی

• ascend; advance, progress

پیشنهاد کاربران

قدم گذاشتن در
پیشرفت
تشدید کردن
افزودن
اضافه کردن
فشار اوردن
پا پیش بزار
قدمی بردار
پله های ترقی را طی کردن
to step up ( something ) means to increase it
افزایش دادن / قدمی در راه افزایش چیزی برداشتن
سر حرف بودن ، قبول کردن مثلا میگه اره من هنوز سر حرفم هستم yeah , I still step up به معنای موافقت برای چیزی
هم هست agree with something.
[adj]
تسریع کننده ( کاتالیزور )
The promotion was a big step up in his career
To increase
زیاد کردن. افزایش دادن
The heath department is stepping up efforts to reduce teenage smoking
سازمان بهداشت برای کم کردن سیگار کشیدن جوونها تلاش ها رو افزایش میده.
میتونید برای یادگیری لغات و اصطلاحات بیشتربه کانال اینستاگرام من سر بزنید. ممنونم 😉
...
[مشاهده متن کامل]

Instagram. com/languageyar

پا پیش گذاشتن
پیشقدم شدن
Take action
Take the initiative
دست بکار شدن
قبول مسیولیت کردن در اصل جور کسی را کشیدن Vadik , Liverpool defender , got injured , and two other defenders had to step up in the absence
آماده شدن برای مواجه با چالش
Face the challenge
ارتقا دادن
سرعت بخشیدن به کاری
افزایش فعالیت و سرعت عمل کار به منظور بهبود وضعیت
#longman
قدمی رو به جلو برداشتن
موافقت کردن برای کمک کردن ویا موافقت برای مسئولیت قبول کردن
Residents will have to step up if they want to rid this area of crime.
افزایش دادن - جلو آمدن
اقدام کردن
تقبل کردن
جلو آمدن , پاپیش گذاشتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس