stall for time

پیشنهاد کاربران

زمان خریدن
وقت خریدن
idiomatic
To intentionally cause a delay; to stop; to wait.
از قصد/ از عمد . . .
معطل کردن
وقت هدر کردن/دادن
وقت تلف کردن
کاری را طول دادن
اتلاف وقت کردن
زمان خریدن
...
[مشاهده متن کامل]

وقت خریدن
To delay or distract someone or something with evasive or prevaricating language or behavior in order to gain time.
معطل کردن و حواس کسی پرت کردن/سر کسی رو گرم کردن برای اینکه کس دیگری وقت انجام کاری را پیدا کنه !

بپرس