sprinkling

/ˈsprɪŋkəlɪŋ//ˈsprɪŋkəlɪŋ/

کم، مقدار کم، شمار اندک، میزان اندک، آب پاشی، افشانش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a quantity that is sprinkled.
مشابه: dash

- a sprinkling of salt on the potatoes
[ترجمه گوگل] پاشیدن نمک روی سیب زمینی ها
[ترجمه ترگمان] مقداری نمک روی سیب زمینی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. We saw a vehicle sprinkling water on the street.
[ترجمه گوگل]ماشینی را دیدیم که در خیابان آب پاشید
[ترجمه ترگمان]ما دیدیم که یک وسیله نقلیه در خیابان آب پاشیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There was a sprinkling of freckles on her cheeks.
[ترجمه گوگل]روی گونه هایش کک و مک می پاشید
[ترجمه ترگمان]روی گونه هایش لکه های خون دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Top each bowl with a generous sprinkling of fresh mint.
[ترجمه گوگل]هر کاسه را با مقدار زیادی نعناع تازه بپاشید
[ترجمه ترگمان]هر کاسه پر از نعناع تازه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The hilltops were covered with a sprinkling of snow.
[ترجمه گوگل]بالای تپه ها با بارش برف پوشیده شده بود
[ترجمه ترگمان]تپه ها پوشیده از دانه های برف بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It's only sprinkling. We can still go out.
[ترجمه گوگل]فقط در حال پاشیدن است ما هنوز می توانیم بیرون برویم
[ترجمه ترگمان]فقط sprinkling هنوزم میتونیم بریم بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Most were men, but there was also a sprinkling of young women.
[ترجمه گوگل]بیشتر آنها مرد بودند، اما تعداد زیادی از زنان جوان نیز وجود داشت
[ترجمه ترگمان]بیش ترشان مرد بودند، اما در عین حال a از زنان جوان وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Finish by sprinkling some chopped almonds over the cake.
[ترجمه گوگل]با پاشیدن مقداری بادام خرد شده روی کیک کار را تمام کنید
[ترجمه ترگمان]با پاشیدن چند عدد بادام خرد شده روی کیک تمام کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. One such method involves sprinkling the lawn with water at dusk.
[ترجمه گوگل]یکی از این روش ها شامل پاشیدن چمن با آب در هنگام غروب است
[ترجمه ترگمان]یکی از این روش ها شامل پاشیدن چمن با آب در هنگام غروب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Add a sprinkling of pepper.
[ترجمه گوگل]پاشیدن فلفل به آن اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]کمی فلفل به آن اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It was sprinkling when we came in.
[ترجمه گوگل]وقتی وارد شدیم داشت می پاشید
[ترجمه ترگمان] وقتی ما اومدیم اینجا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There is little adverse effect from the light sprinkling of typographical errors.
[ترجمه گوگل]اثر نامطلوب کمی از پاشیدن نور اشتباهات تایپی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]تاثیر منفی کمی ناشی از حذف اشتباه ات تایپی زیادی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Finish by sprinkling chippings and rolling them in.
[ترجمه گوگل]کار را با پاشیدن تراشه ها و غلتاندن آنها به پایان برسانید
[ترجمه ترگمان]با کم کردن گاز تمومش کن و اونا رو در جریان بذار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. After a liberal sprinkling of monosodium glutamate and a dousing in soy sauce they were ready for the table.
[ترجمه گوگل]پس از پاشیدن آزادانه مونوسدیم گلوتامات و ریختن سس سویا، آنها برای میز آماده شدند
[ترجمه ترگمان]بعد از a liberal که در سس سویا و سس و سس سویا روی میز چیده بودند،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Her gaze lingered on his pallor and the sprinkling of grey in his darkish hair.
[ترجمه گوگل]نگاهش به رنگ پریدگی و پاشیدن خاکستری در موهای تیره اش ماند
[ترجمه ترگمان]نگاهش روی رنگ پریدگی و the موهایش به رنگ خاکستری تیره مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Salt, a sprinkling of olive oil and wine vinegar were the only seasonings.
[ترجمه گوگل]نمک، پاشیدن روغن زیتون و سرکه شراب تنها چاشنی ها بودند
[ترجمه ترگمان]نمک، پاشیدن روغن زیتون و سرکه، تنها مورد این مورد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[عمران و معماری] آبیاری بارانی

انگلیسی به انگلیسی

• small amount; small amount distributed randomly
a sprinkling of things is a small quantity of them.

پیشنهاد کاربران

بپرس