soluble

/ˈsɑːljəbl̩//ˈsɒljʊbl̩/

معنی: محلول، حل شدنی، قابل حل، حل پذیر
معانی دیگر: (در آبگونه) حل شدنی، واگشاپذیر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: solubly (adv.), solubleness (n.)
(1) تعریف: able to be dissolved.
متضاد: insoluble

- Sugar is more quickly soluble in warm water than in cold.
[ترجمه گوگل] شکر در آب گرم سریعتر از آب سرد حل می شود
[ترجمه ترگمان] قند بیشتر در آب گرم محلول است تا سرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: having a solution, as a problem or set of equations.
متضاد: insoluble, insolvable

جمله های نمونه

1. salt is soluble in water
نمک در آب حل می شود.

2. Uranium is soluble in sea water.
[ترجمه گوگل]اورانیوم در آب دریا محلول است
[ترجمه ترگمان]اورانیوم در آب دریا حل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It is a highly soluble gas.
[ترجمه گوگل]این یک گاز بسیار محلول است
[ترجمه ترگمان]این یک گاز بسیار قابل حل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The disulphate was easily soluble in water.
[ترجمه گوگل]دی سولفات به راحتی در آب محلول بود
[ترجمه ترگمان]The به راحتی در آب حل می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Carotenes are insoluble in water and soluble in oils and fats.
[ترجمه گوگل]کاروتن ها در آب نامحلول و در روغن ها و چربی ها محلول هستند
[ترجمه ترگمان]Carotenes در آب نامحلول هستند و در روغن و چربی محلول هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The problem does not seem soluble.
[ترجمه گوگل]مشکل به نظر قابل حل نیست
[ترجمه ترگمان]این مشکل قابل حل به نظر نمی رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The use of soluble chemical fertilizers is banned, as they seep into rivers and pollute the water supply.
[ترجمه گوگل]استفاده از کودهای شیمیایی محلول ممنوع است، زیرا این کودها به رودخانه ها نفوذ می کنند و منبع آب را آلوده می کنند
[ترجمه ترگمان]استفاده از کودهای شیمیایی محلول در رودخانه ها ممنوع است، زیرا به رودخانه ها نفوذ می کنند و منبع آب را آلوده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Each pack contains six sachets of soluble granules which mix with water to make pleasant citrus flavour drinks.
[ترجمه گوگل]هر بسته حاوی شش کیسه گرانول محلول است که با آب مخلوط می شود تا نوشیدنی هایی با طعم مرکباتی دلپذیر به دست آید
[ترجمه ترگمان]هر گروه شامل شش sachets از دانه های محلول در آب است که با آب مخلوط می شوند تا طعم شیرین مرکبات را تولید کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Both B and C vitamins, being water soluble, can not be stored in the body and must be replaced daily.
[ترجمه گوگل]هر دو ویتامین B و C که محلول در آب هستند، در بدن ذخیره نمی شوند و باید روزانه جایگزین شوند
[ترجمه ترگمان]ویتامین های B و C که قابل حل در آب هستند، نمی توانند در بدن نگهداری شوند و باید هر روز تعویض شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. These compounds are lipid soluble and therefore highly protein bound in the plasma.
[ترجمه گوگل]این ترکیبات محلول در چربی هستند و در نتیجه به پروتئین در پلاسما متصل می شوند
[ترجمه ترگمان]این ترکیبات قابل حل در چربی هستند و بنابراین به شدت پروتئین در پلاسما هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Diffusion occurs between mutually soluble or miscible liquids.
[ترجمه گوگل]انتشار بین مایعات متقابل محلول یا قابل امتزاج رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]انتشار بین مواد قابل حل در دو طرفه و یا miscible رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Very quick acting, it is quickly soluble and liable to cause scorch.
[ترجمه گوگل]بسیار سریع عمل می کند، به سرعت حل می شود و می تواند باعث سوزش شود
[ترجمه ترگمان]خیلی سریع عمل می کند، به سرعت قابل حل است و ممکن است باعث سوختگی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The tissue contains soluble proteins that cause intense pain and swelling, but which are rarely lethal to man.
[ترجمه گوگل]این بافت حاوی پروتئین های محلول است که باعث درد و تورم شدید می شود، اما به ندرت برای انسان کشنده است
[ترجمه ترگمان]این بافت شامل پروتئین های محلول در محلول است که موجب درد شدید و تورم می شوند اما به ندرت به انسان مهلک هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Oddly enough, however, ethanol is also soluble in oils and fats.
[ترجمه گوگل]اما به طرز عجیبی، اتانول در روغن ها و چربی ها نیز محلول است
[ترجمه ترگمان]با این حال، به طور عجیب، اتانول در روغن و چربی ها نیز قابل حل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محلول (صفت)
soluble, solvable, dissolved

حل شدنی (صفت)
dissoluble, soluble, dissolvable, solvable

قابل حل (صفت)
dissoluble, soluble, solvable

حل پذیر (صفت)
soluble, solvable, miscible

تخصصی

[شیمی] انحلال پذیر، حل پذیر
[مهندسی گاز] قابل حل، حل شدنی
[نساجی] قابل حل - محلول
[ریاضیات] قابل حل، حل پذیر، حل شدنی
[پلیمر] انحلال پذیر، حل پذیر

انگلیسی به انگلیسی

• soluble element, element which is capable of being dissolved in a solvent
capable of being melted or dissolved in a solvent; able to be solved, explainable
a soluble substance will dissolve in a liquid.
a problem that is soluble can be solved; a formal use.

پیشنهاد کاربران

بپرس