1. even one sniff of this powder can kill a man
حتی یک بار استنشاق این گرد میتواند انسان را بکشد.
2. the detective was determined to sniff out the murderer
کارآگاه مصمم بود که قاتل را پیدا کند.
3. "it's a pity he too died" roghieh said with a sniff
((حیف شد که او هم مرد)) رقیه فن فن کنان گفت.
4. A police dog, trained to sniff out explosives, found evidence of a bomb in the apartment.
[ترجمه ترگمان]یک سگ پلیس که برای بو کشیدن مواد منفجره آموزشدیده بود، شواهدی از یک بمب در آپارتمان پیدا کرد
[ترجمه گوگل]یک سگ پلیس، آموزش دیده به خرج کردن مواد منفجره، شاهد یک بمب در آپارتمان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. I gave him a sniff of smelling salts to bring him round.
[ترجمه ترگمان]بوی نمک به او دادم تا او را به اطراف برگردانم
[ترجمه گوگل]من او را خراب کردن نمک های بوی به او دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. She gave a loud sniff of disapproval.
[ترجمه ترگمان]با صدای بلند شروع به اعتراض کرد
[ترجمه گوگل]او یک صدای بلند از عدم تایید داد
[ترجمه شما] ...