snail

/ˈsneɪl//sneɪl/

معنی: نرم تن صدف دار، لیسک، انسان یا حیوان تنبل و کندرو، حلزون، خزیدن، وقت تلف کردن، بشکل مارپیچ جلو رفتن
معانی دیگر: (انواع شکم پایان آبزی یا خاکزی دارای سختپوست مارپیچ) حلزون

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: snail-like (adj.)
(1) تعریف: any of various aquatic or land mollusks that have a spiral shell and a wide, muscular foot which propels them slowly.

(2) تعریف: someone who moves or works very slowly.

جمله های نمونه

1. the snail slowly obtruded his tentacle
حلزون آهسته آهسته شاخک خود را بیرون داد.

2. The snail slides up the tower at last though the swallow mounteth it sooner.
[ترجمه گوگل]حلزون بالاخره از برج می لغزد هر چند پرستو زودتر بر آن سوار می شود
[ترجمه ترگمان]به هر حال، حلزون زودتر از برج پایین می لغزد، هر چند که زودتر آن را قورت می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Snail is a small plant - eating creature with a soft body.
[ترجمه گوگل]حلزون یک گیاه کوچک است - موجودی خوار با بدنی نرم
[ترجمه ترگمان]snail موجود کوچک گیاهی است با بدن نرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The snail went back into its shell.
[ترجمه 💖] حلزون به پوسته خود بازگشت
|
[ترجمه گوگل]حلزون به پوسته خود برگشت
[ترجمه ترگمان]حلزون دوباره به صدف می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The snail left a trail of slime along the floor.
[ترجمه گوگل]حلزون ردی از لجن در امتداد زمین باقی گذاشت
[ترجمه ترگمان]حلزون یک ردی از لجن را در کف اتاق جا گذاشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. What's the French word for "snail"?
[ترجمه گوگل]کلمه فرانسوی "حلزون" چیست؟
[ترجمه ترگمان]کلمه فرانسوی \"حلزون\" چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The snail retreated into its shell.
[ترجمه گوگل]حلزون در پوسته خود عقب نشینی کرد
[ترجمه ترگمان]حلزون به درون صدف فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The snail dawdled along the sandy path.
[ترجمه گوگل]حلزون در امتداد مسیر شنی قدم زد
[ترجمه ترگمان]ماهی در طول مسیر شنی پیش می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It shone like a snail trail but with none of that gossamer impermanence.
[ترجمه گوگل]مثل یک رد حلزون می درخشید، اما هیچ یک از آن ناپایداری غم انگیز نبود
[ترجمه ترگمان]مثل یک رد حلزون به نظر می رسید، اما با هیچ یک از آن impermanence gossamer
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Similarly, insects and land snail shells are identified, sorted and quantified in the same way as animal and plant remains.
[ترجمه گوگل]به طور مشابه، حشرات و پوسته حلزون های زمینی مانند بقایای حیوانات و گیاهان شناسایی، دسته بندی و کمیت می شوند
[ترجمه ترگمان]به طور مشابه، حشرات و صدف های حلزونی زمین شناسایی شده، مرتب شده و به همان روشی که حیوان و حیوان باقی می ماند، به کار گرفته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. C: No thanks to your snail stuff at top of order, lad.
[ترجمه گوگل]ج: نه، به خاطر مواد حلزون شما در بالاترین حد سفارش، پسر
[ترجمه ترگمان]ج)با تشکر از وسایل snail روی فرمان برداری))) ) )- آفرین پسر -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I had an empty Apple Snail shell scrounged from my long-suffering dealer for just such an experiment.
[ترجمه گوگل]من یک پوسته خالی حلزون اپل را برای چنین آزمایشی از فروشنده رنج کشیده ام بیرون آوردم
[ترجمه ترگمان]من یک shell Snail اپل را به خاطر چنین آزمایشی از فروشندگان طولانی مدت خودم اخراج کرده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I didn't discover the first snail or the first nettle that sprouted up on this planet.
[ترجمه گوگل]من اولین حلزون یا اولین گزنه ای را که روی این سیاره جوانه زد، کشف نکردم
[ترجمه ترگمان]اولین حلزون و یا the گزنه که روی این سیاره سبز شده بود را کشف نکردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Making a shell is costly for a snail.
[ترجمه گوگل]ساختن صدف برای حلزون هزینه بر است
[ترجمه ترگمان]تهیه پوسته برای حلزون بسیار پرهزینه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نرم تن صدف دار (اسم)
snail, shellfish

لیسک (اسم)
snail

انسان یا حیوان تنبل و کندرو (اسم)
snail

حلزون (اسم)
clams, snail, mollusc, mollusk

خزیدن (فعل)
shrink, ramp, couch, grovel, worm, snail, slither, crawl, creep, lie up, slime, snake

وقت تلف کردن (فعل)
idle, snail, frivol

بشکل مارپیچ جلو رفتن (فعل)
snail

انگلیسی به انگلیسی

• gastropod mollusk with a coiled shell; slow person, sluggard
a snail is a small, slimy, slow-moving animal with a spiral-shaped shell. some snails live on land and others live in water.
if you move or do something at a snail's pace, you move or do it very slowly.

پیشنهاد کاربران

حلزون
مثال:
For instance, when I was six or seven my favorite things were snails, oh and prawns with garlic.
به عنوان مثال وقتی من شش، هفت ساله بودم چیزهای مورد علاقه ام حلزونها بودند، اوه و شاه میگو با سیر.
snail ( n ) ( sneɪl ) =a small soft creature with a hard round shell on its back, that moves very slowly and often eats garden plants. Some types of snails can be eaten.
snail
نام برخی از حشرات به انگلیسی:
ant = مورچه 🐜
bee = زنبور 🐝
wasp = زنبور 🐝
butterfly = پروانه 🦋
cockroach = سوسک 🪳
beetle = سوسک
cricket = جیرجیرک
...
[مشاهده متن کامل]

dragonfly = سنجاقک
fly = مگس
grasshopper / locust = ملخ 🦗
mantis = آخوندک
ladybug ( American ) / ladybird 🦓 ( British ) = کفشدوزک 🐞
millipede / millepede = هزارپا
mosquito = پشه 🦟
moth = شب پره، شاپرک
snail = حلزون 🐌
spider = عنکبوت 🕷
termite = موریانه
tick = کنه
worm = کرم 🪱
caterpillar = کرم ابریشم
flea = کک
louse = شپش
❗️جمع: lice
aphid = شته
bedbug = ساس
leech = زالو

حلزون🐌
حلزون
🐌🐌 حلزون
حلزون نرم تن

بپرس