1. smallpox scar
جای آبله
2. smallpox scourged rural areas
آبله نواحی روستایی را بلازده کرده بود.
3. smallpox vaccine
واکسن آبله
4. inoculation against smallpox
مایهکوبی ضد آبله
5. a face ravaged by smallpox
چهرهای که آبله آن را خراب کرده است
6. the eruptive stage of smallpox
مرحلهی بثوری (پروشی) آبله
7. to vaccinate children against smallpox
بچهها را در برابر آبله واکسینه کردن
8. we inoculate children against smallpox
کودکان را در برابر آبله مایه کوبی میکنیم.
9. her face was pitted by smallpox
صورتش در اثر آبله پر از چاله چوله شده بود.
10. Cases of smallpox are becoming rare.
[ترجمه ترگمان]موارد آبله در حال کمیاب شدن است
[ترجمه گوگل]موارد حشره کش در حال نادر شدن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Their goal was to eradicate smallpox.
[ترجمه ...