slaughter

/sˈlɒtər//ˈslɔːtə/

معنی: خون ریزی، قتل عام، سلاخی، ذبح، کشتار فجیع، کشتار کردن، سلاخی کردن
معانی دیگر: (حیوان) کشتن، (انسان) قتل فجیع، کشتار زیاد، کشت و کشتار، کشت و کشتار کردن، قتل عام کردن، (حیوان را برای خوراک) کشتن، سربریدن، ذبح کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the killing and butchering of animals, esp. for their meat.
مترادف: butchering

(2) تعریف: the brutal killing of large numbers of people or animals; massacre.
مترادف: bloodbath, carnage, massacre
مشابه: blood
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: slaughters, slaughtering, slaughtered
مشتقات: slaughterous (adj.), slaughterer (n.)
(1) تعریف: to kill and butcher (animals).
مترادف: butcher
مشابه: kill, slay

(2) تعریف: to kill (animals or people) brutally, indiscriminately, and in large numbers.
مترادف: massacre
مشابه: butcher, decimate, kill, murder, slay

جمله های نمونه

1. the slaughter of sheep for a feast
ذبح گوسفند برای یک مهمانی

2. the slaughter of women and children
کشتار زنان و کودکان

3. Hardly anyone in the town escaped the slaughter when the rebels were defeated.
[ترجمه گوگل]وقتی شورشیان شکست خوردند، به سختی کسی در شهر از کشتار نجات یافت
[ترجمه ترگمان]زمانی که شورشیان شکست خوردند، هیچ کس در شهر از کشتار جان سالم به در برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The animals are stunned before slaughter.
[ترجمه گوگل]حیوانات قبل از ذبح مات و مبهوت می شوند
[ترجمه ترگمان]حیوانات قبل از ذبح مبهوت می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The slaughter of whales is unnecessary and inhuman.
[ترجمه گوگل]کشتار نهنگ ها غیرضروری و غیرانسانی است
[ترجمه ترگمان]کشتار وال ها غیر ضروری و غیر انسانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We were helpless to stop the slaughter.
[ترجمه گوگل]ما درمانده بودیم که جلوی کشتار را بگیریم
[ترجمه ترگمان]ما درمانده بودیم که کشتار رو متوقف کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The cattle are being fattened for slaughter.
[ترجمه گوگل]گاوها را برای ذبح پروار می کنند
[ترجمه ترگمان]این گله به خاطر قتل عام چاق و فربه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Wholesale slaughter was carried out in the name of progress.
[ترجمه گوگل]کشتار عمده به نام پیشرفت انجام شد
[ترجمه ترگمان]قتل عام زیادی به نام پیشرفت صورت گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Parliament has passed an act forbidding the slaughter of animals for pleasure.
[ترجمه گوگل]مجلس قانون منع ذبح حیوانات برای لذت را تصویب کرد
[ترجمه ترگمان]پارلمان قانونی را تصویب کرده است که کشتار حیوانات برای لذت را ممنوع کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Saturday's game was an absolute slaughter.
[ترجمه گوگل]بازی شنبه یک کشتار مطلق بود
[ترجمه ترگمان]بازی شنبه، کشتار مطلق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The battle resulted in a frightful slaughter.
[ترجمه گوگل]نبرد منجر به یک کشتار وحشتناک شد
[ترجمه ترگمان]جنگ منجر به کشتار فجیع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Campaigners were demonstrating against the slaughter of dolphins.
[ترجمه گوگل]کمپین ها علیه کشتار دلفین ها تظاهرات کردند
[ترجمه ترگمان]مبارزان در حال تظاهرات بر علیه کشتار دلفین ها بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I couldn't stand to watch them slaughter the cattle.
[ترجمه گوگل]طاقت تماشای ذبح گاوها را نداشتم
[ترجمه ترگمان]نمی توانستم تحمل کنم که آن ها گله را سلاخی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The geese are being fattened for slaughter.
[ترجمه گوگل]غازها را برای کشتار پروار می کنند
[ترجمه ترگمان]غازها برای قتل عام چاق می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خون ریزی (اسم)
insult, bleeding, bloodshed, hemorrhage, haemorrhage, carnage, bloodbath, blood stroke, slaughter, bloody flux, massacre

قتل عام (اسم)
carnage, bloodbath, genocide, slaughter, holocaust

سلاخی (اسم)
butchery, slaughter, flaying

ذبح (اسم)
slaughter

کشتار فجیع (اسم)
slaughter

کشتار کردن (فعل)
shamble, slay, slaughter

سلاخی کردن (فعل)
slaughter, butcher

انگلیسی به انگلیسی

• killing of an animal; brutal killing of a person; mass killing of animals or humans, carnage, massacre; overwhelming defeat (informal)
butcher an animal; murder a person; indiscriminately kill a large number of people or animals, massacre; defeat overwhelmingly (informal)
to slaughter a large number of people or animals means to kill them in a way that is especially cruel, unjust, or needless.
you can describe the killing of large numbers of people or animals as slaughter, particularly when it seems very cruel and senseless.
to slaughter animals such as cows and sheep means to kill them for their meat.
slaughter is also the killing of animals for their meat.

پیشنهاد کاربران

ذبح کردن
slaughter ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: کشتار
تعریف: کشتن دام و طیور برای تولید گوشت|||متـ . سلاخی
ذبحیدن.
م. ث
ذبحیدن این زبان بسته ها دور از انسانیته .
⁦✔️⁩سلاخی ( شدن )
The women were made to watch while their children were slaughtered
slaughter
این واژه همریشه با " سَلاخی" اَرَبی - پارسی " است:
slaughter = salaakhi
slaugh - ter < پسوند ter - همان - تار پارسی در پرستار و کفتار و . . . است .
slaughter = سَلاختار
باید پژوهیده شود که ریشه ی این واژه چه مینه و معنایی دارد!
کشتن حیوانات
قتل علام انسان ها
- له کردن ( در رقابت ورزشی بین دو تیم، برد با اختلاف خیلی زیاد )
کشته دهی
سلاخی کردن

بپرس