1. the company's sales have shrunken
فروش شرکت کاهش یافته است.
2. She now looked small, shrunken and pathetic.
[ترجمه ترگمان]اکنون کوچک و کوچک و رقتانگیز به نظر میرسید
[ترجمه گوگل]او اکنون نگاه کوچک، خسته و تلخ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The company faces shrunken profits for the third year in succession.
[ترجمه ترگمان]این شرکت برای سومین سال متوالی با سود اندک رو به رو شدهاست
[ترجمه گوگل]این شرکت برای سومین سال متوالی با سود خیزش مواجه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. His cheeks looked shrunken, like withered apples.
[ترجمه ترگمان]گونههایش چون سیب خشکیده و پژمرده مینمود
[ترجمه گوگل]گونه های او مانند سیب زمینی خشک شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Her head was shrunken under a tight-fitting felt hat.
[ترجمه ترگمان]سرش زیر یک کلاه سفت و تنگ مچاله شده بود
[ترجمه گوگل]سرش تحت یک کلاه خزنده محکم بسته بود
...