98 1570 100 1 shrinkage /ˈʃrɪŋkɪdʒ/ /ˈʃrɪnkɪdʒ/معنی: انقباض، چروک، چروک خوردگی، اب رفتگیمعانی دیگر: آب رفتگی، جمع شدگی، کوچک شدگی، انقبا بررسی کلمه shrinkage اسم ( noun )• (1) تعریف: an act or instance or the process of shrinking.• متضاد: growth• مشابه: contraction, shrink• (2) تعریف: the amount or extent to which something shrinks or otherwise decreases in size or quantity.• مشابه: shrink واژه shrinkage در جمله های نمونه 1. allow a centimeter for shrinkageیک سانت برای آب رفتن (پارچه) منظور کنید.2. Allow for some shrinkage in both length and width. [ترجمه ترگمان]برای برخی از انقباض در هر دو طول و هم عرض استفاده کنید [ترجمه گوگل]اجازه بدهید برای برخی از انقباض در هر دو طول و عرض [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 3. Synthetic fabrics are less susceptible to shrinkage than natural ones. [ترجمه ترگمان]پارچههای مصنوعی کمتر مستعد ابتلا به انقباض هستند تا انقباض طبیعی [ترجمه گوگل]پارچه های مصنوعی کمتر از انقباض طبیعی نسبت به مواد طبیعی هستند [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 4. Pollution led to a shrinkage of grasslands. [ترجمه ترگمان]آلودگی باعث کاهش علفزارها شد [ترجمه گوگل]آلودگی منجر به انقباض علفزارها شد [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 5. There has been some shrinkage in our export trade. [ترجمه ترگمان]در تجارت صادرات ما کمی انقباض وجود داشتهاست [ترجمه گوگل] ... مترادف shrinkage انقباض (اسم)contraction , pluck , traction , constriction , shrinkage , retraction , torsionچروک (اسم)wrinkle , pucker , shrinkage , plicaچروک خوردگی (اسم)rugosity , shrinkageاب رفتگی (اسم)shrinkage معنی shrinkage در دیکشنری تخصصی Shrinkage[حسابداری] آبرفتگی[شیمی] انقباض[سینما] چروک خوردگی - چروکیدگی - آبرفتگی[عمران و معماری] انقباض - جمع شدگی - افت - جمع شدن - تقلیل حجم - تکیدگی - همکشیدگی - چروک - افت حجمی[صنایع غذایی] انقباض ، چروک خودگی ، آب رفتگی[زمین شناسی] انقباض ، جمع شدگی ، چروک -افت حجمی[نساجی] جمع شدگی - انقباض - کاهش - آب رفتگی[ریاضیات] کوچک سازی، کشیدگی انقباضی، انقباض، آبرفتگی[پلیمر] جمع شدگی، شوررفتگی، انقباض، جمع شوندگی[آب و خاک] انقباض shrinkage aggregate[عمران و معماری] سنگدانه جمع شونده Shrinkage allowance[نساجی] حد مجاز آب رفتگی - حد مجاز جمع شدگی - حد مجاز انقباض[ریاضیات] ضریب انقباض، انقباض مجاز Shrinkage at the boil[نساجی] آب رفتگی در جوش - جمع شدگی در جوش shrinkage characteristic[خاک شناسی] ویژگی انقباض shrinkage coefficient[عمران و معماری] ضریب جمع شدگی[خاک شناسی] ضریب انقباض shrinkage compensated concrete[عمران و معماری] بتن جبران کننده آبرفتگی shrinkage compensating cement[عمران و معماری] سیمان بدون جمع شدگی shrinkage crack[عمران و معماری] ترک انقباضی - ترک جمع شدگی ... | shrinkage aggregate | Shrinkage allowance | Shrinkage at the boil | shrinkage characteristic | shrinkage coefficient | معنی کلمه shrinkage به انگلیسی shrinkage• contraction, process of becoming smaller, process of shrinking; amount by which something becomes smaller; decrease in value, depreciation• shrinkage is a decrease in the size or amount of something. shrinkage را به اشتراک بگذارید پیشنهاد کاربران فارسی را پاس بداریم. از زیر کار در رفتن احمد محمودی پدیده ای ترمودینامیکی است که در محصولات قالبگیری تزریقی دیده میشود.جمع شوندگی-درهم فرورفتگی-کاهش حجم حاجی آب رفتگی، جمع شدگی، کوچک شدگی، انقباض معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها Mahsa bayrami > traffic sign parisa > aq نازی > غلتید نازی > رب جلیل نازی > بگسست Ahangari > Acceleration Partners صیدالی > صیدال مهدی کائینی > community نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته حمیدرضا دادگر_فریمانFarhoodامین آریاFigureDark Light محمد حاتمی نژادمحمدرضا ایوبی صانعپارسا میریوسفی فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته بگسست رب جلیل حی داور نگون اقبال بنده پروری Horrifying نام کره ای غلتید