shortsightedness

جمله های نمونه

1. Many people accused the government of short-sightedness.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم دولت را به کوته فکری متهم کردند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم دولت را به دلیل sightedness متهم کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Jack had been excused from military service on account of short-sightedness.
[ترجمه گوگل]جک به دلیل کوته فکری از خدمت سربازی معاف شده بود
[ترجمه ترگمان]جک به خاطر sightedness از خدمت نظام معاف شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Researchers have discovered that short-sightedness and high IQs seem to go together in children.
[ترجمه گوگل]محققان دریافته‌اند که به نظر می‌رسد کوته‌بینی و ضریب هوشی بالا در کودکان با هم هستند
[ترجمه ترگمان]محققان دریافته اند که sightedness و IQs به نظر می رسد که با هم در کودکان به سر می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Thanks to the government's short-sightedness, our hospitals are very short of cash.
[ترجمه گوگل]به لطف کوته فکری دولت، بیمارستان های ما با کمبود نقدینگی مواجه هستند
[ترجمه ترگمان]با توجه به ضعف دولت، بیمارستان ها خیلی کم پول نقد دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Radical eye surgery promises to cure short-sightedness.
[ترجمه گوگل]جراحی رادیکال چشم نوید درمان کوته بینی را می دهد
[ترجمه ترگمان]عمل جراحی چشم رادیکال وعده درمان sightedness را می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The government now recognises the short-sightedness of this approach.
[ترجمه گوگل]اکنون دولت به کوته فکری این رویکرد پی برده است
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، دولت این رویکرد را به اندازه کافی به رسمیت شناخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. And in truth, it wasn't difficult to cite examples of short-sightedness, bloody-mindedness, and cynical manipulation of memberships.
[ترجمه گوگل]و در حقیقت، ذکر نمونه هایی از کوته فکری، خون اندیشی و دستکاری بدبینانه عضویت ها کار سختی نبود
[ترجمه ترگمان]و در حقیقت، ذکر نمونه هایی از کوته اندیشی، کوته اندیشی، و دستکاری cynical در عضویت، دشوار نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Current surgical techniques also involve reducing the cornea curvature in a bid to correct short-sightedness.
[ترجمه گوگل]تکنیک‌های جراحی کنونی همچنین شامل کاهش انحنای قرنیه در تلاش برای اصلاح کوتاه‌بینی است
[ترجمه ترگمان]تکنیک های جراحی فعلی نیز شامل کاهش انحنای قرنیه در تلاش برای اصلاح کوته اندیشی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Out of this sordid mix of political short-sightedness and commercial greed, no government emerges with clean hands.
[ترجمه گوگل]از میان این ترکیب کثیف کوته فکری سیاسی و طمع تجاری، هیچ دولتی با دستان پاک ظاهر نمی شود
[ترجمه ترگمان]از این آمیزه پست از short سیاسی و حرص و طمع بازرگانی، هیچ دولتی با دستان تمیز سر و کار ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Negative beliefs are a source of shortsightedness, irresponsibility, irresoluteness and timidity. If you do not believe that you can create and control your future, you are unlikely to win in life. Dr T. P. Chia
[ترجمه گوگل]باورهای منفی منشا کوته فکری، بی مسئولیتی، بی تصمیمی و ترسو هستند اگر باور ندارید که می توانید آینده خود را بسازید و کنترل کنید، بعید است که در زندگی پیروز شوید دکتر تی پی چیا
[ترجمه ترگمان]عقاید منفی منبع of، بی مسئولیتی، irresoluteness و کمرویی است اگر شما باور ندارید که می توانید آینده خود را ایجاد و کنترل کنید، بعید است در زندگی برنده شوید دکتر تی پی چیا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The committee scolded obesity researchers for the short-sightedness of many of their studies.
[ترجمه گوگل]این کمیته محققان چاقی را به دلیل کوتاه‌بینی بسیاری از مطالعاتشان سرزنش کرد
[ترجمه ترگمان]این کمیته محققان چاقی را بخاطر ضعف بسیاری از مطالعات خود مورد سرزنش قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Shortsightedness is a common eye condition that causes distant objects to appear blurred, while close objects can be seen clearly.
[ترجمه گوگل]کوتاه بینی یک بیماری شایع چشم است که باعث می شود اشیاء دور تار به نظر برسند، در حالی که اجسام نزدیک را می توان به وضوح دید
[ترجمه ترگمان]shortsightedness یک شرایط چشمی مشترک است که باعث می شود اشیا دور مات ظاهر شوند، در حالی که اشیا نزدیک می توانند به وضوح دیده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The same shortsightedness that prevailed in the run - up to the crisis is once again in evidence.
[ترجمه گوگل]همان کوته فکری که در دوره پیش از بحران حاکم بود، بار دیگر گواه است
[ترجمه ترگمان]همان shortsightedness که در دوره قبل از بحران حاکم شد، بار دیگر به شهادت رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Simple arithmetic reveals the stunning shortsightedness of this proposition.
[ترجمه گوگل]محاسبات ساده کوته بینی خیره کننده این گزاره را آشکار می کند
[ترجمه ترگمان]یک حساب ساده، shortsightedness خیره کننده این پیشنهاد را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• myopia, inability to see distant objects clearly; quality of lacking foresight, heedlessness

پیشنهاد کاربران

نزدیک بینی. ۲. کوته بینی. کوته نظری. فقدان چشم بصیرت. عدم بینش
The ignorance of human beings and their shortsightedness have made them fall behind.
جهالت انسانها و عدم بینش شان، همه آنها را {از پیشرفت} عقب انداخت.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : short sight / short - sightedness
✅️ صفت ( adjective ) : short - sighted
✅️ قید ( adverb ) : short - sightedly
کوته بینی؛ نزدیک بینی؛ بی بصیرتی؛ کوته نظری
کوتاه مدت

بپرس